کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دینار حجام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابراهیم بن دینار
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن دینار. [ اِ م ِ ن ِ ] (اِخ ) ابوحکیم نهروانی بغدادی . از اکابر دانشمندان قرن ششم هجری (485-556 هَ .ق .). مدرسه ای به باب الازج بنا کرده که به نام او مشهور شده است .
-
ابن ابی دینار
لغتنامه دهخدا
ابن ابی دینار. [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن قاسم رعینی قیروانی . از علما و مورخین مغرب در قرن یازدهم هجری بوده . او راست : کتاب المونس فی اخبار افریقیه و تونس از آغاز فتح مسلمین تا دوره ٔ حکومت عثمانیان . و آن را1092 هَ .ق . ختم کرده و در 128...
-
ابن دینار همدانی
لغتنامه دهخدا
ابن دینار همدانی . [ اِ ن ُ رِ هََ م َ ] (اِخ ) فقیهی شافعی . او راست : کتاب الشروط، در حدود هزار ورقه .
-
دینار آل برمک
لغتنامه دهخدا
دینار آل برمک . [ رِ ل ِ ب َ م َ ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن یحیی بن خالد برمکی . چون چهره ٔ زیبایی داشت وی را به دینار آل برمک میخواندند و در نوزده سالگی در گذشته است . (از الوزراء و الکتاب جهشیاری صص 136-137).
-
دینار و درم
لغتنامه دهخدا
دینار و درم . [ رُ دِ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) وجه . تن خواه . پول نقد. (یادداشت دهخدا). زر و سیم ... سکه ٔ طلا و نقره : آنکس که به دینار و درم مال بیندوخت سر عاقبت اندرسر دینار و درم کرد.(از یادداشت دهخدا).
-
صاحب الف دینار
لغتنامه دهخدا
صاحب الف دینار. [ ح ِ ب ُ اَ ف َ ] (اِخ ) صدوق وی را از کسانی شمرده است که درک خدمت امام عصر (ع )کرده و بر معجزه ٔ آن حضرت واقف شده است و از مردم مرو باشد. (ریحانةالادب ج 2 ص 417).
-
حساب درم و دینار
لغتنامه دهخدا
حساب درم و دینار. [ ح ِ ب ِ دِ رَ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیرونی در پاسخ به اینکه حساب درم و دینار چیست ؟ آرد: این حسابی است از جبر و مقابله بیرون آورده . و گاهگاه شی ٔهای مجهول بیشتر از یکی باشند. پس لقب و نام باید کردن تا بنیامیزد. گروهی چون...
-
جستوجو در متن
-
حجام
لغتنامه دهخدا
حجام . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) دینار. مولای جریر است . زیدبن ارقم را حجامت کرد. یونس بن عبیداﷲ از وی روایت دارد. (سمعانی ).
-
حجام
لغتنامه دهخدا
حجام . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) دینار. انس بن مالک را حجامت کرد. نضربن شمیل از وی روایت دارد. ابوحاتم گوید: بگمان من او ابوطالب حجام است که قتاده از وی روایت دارد. (سمعانی ).
-
ابوطالب
لغتنامه دهخدا
ابوطالب . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) الضبعی . دینار حجام . تابعی است و قتاده از او روایت کند.
-
تبنگو
لغتنامه دهخدا
تبنگو. [ ت َ ب َ ] (اِ) صندوق بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412). صندوق . (صحاح الفرس ) (فرهنگ رشیدی ) (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). صندوقی که آلتها درو نگاه دارند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). صندوق باشد. (اوبهی ). |...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن اسماعیل بن داودبن حمدون الندیم مکنی به ابوعبداﷲ. ابوجعفر طوسی در مصنفین امامیه ذکر او آورده است و گوید وی شیخ اهل لغت و وجه آنان و استاد ابوالعباس ثعلب بود. وثعلب در اول شاگردی احمد میکرد و سپس نزد ابن الاعرابی ...
-
ذهب
لغتنامه دهخدا
ذهب . [ ذَ هََ ] (ع اِ) زر. طلا عقیان . ذَهبة. تبر. عسجد. سام . عین . نضر. ج ، اَذهاب ، ذُهوب . ذُهبان ، ذِهبان . یکی از اجساد کیمیاگران و ارباب صناعت کیمیا از آن بشمس کنایت کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) : من برون آیم به برهانها ز مذهبهای بدپاکتر ز ...
-
دیر
لغتنامه دهخدا
دیر. (ق ) مدت متمادی . در برابر زود. (از برهان ). مدتی بسیار پس از وقت موعود یا وقت معتاد. پس از زمانی که سزاوار بود. زمانی طویل . مقابل زود. مقابل زمانی کوتاه . مدتی دراز. بسیار زمان . دیر زمانی . مدتی مدید و طویل و طولانی . (یادداشت مؤلف ). و با م...
-
شوخ
لغتنامه دهخدا
شوخ . (اِ) چرک . (فرهنگ جهانگیری ). چرک جامه که به تازی آن را وسخ گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). وسخ . (یادداشت مؤلف ). وسخ و کرس و ریم و کلخج باشد که بر تن و جامه نشیند و گروهی از عامه چرک گویند. (از لغت فرس اسدی ). چرک جامه وچرک بدن . (غیاث اللغات...