کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
diem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیم
-
دیمی کاری
لغتنامه دهخدا
دیمی کاری . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) دیم کاری . زراعت دیم . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به دیم کاری شود.
-
Dame Edith Louisa Sitwell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیم ادیت لویزیا سیتول
-
Dame Rebecca West
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیم ربکا غرب
-
dryfarm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خشکبار، مزرعه دیم
-
اُویى
لهجه و گویش بختیاری
owi آبى (کشت آبى در برابر دیم).
-
دیمه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . دیمة ] (اِ.) بارانی است که همیشه می آید در آرامش ، بی رعد و برق یا درنگ می کند پنج شش روز؛ ج . دیَم ، دَیم .
-
دیمر
لغتنامه دهخدا
دیمر. [ م َ ] (اِ)بمعنی دیم که رخساره باشد و به عربی خد گویند. (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به دیم شود.
-
دیمکاری
لغتنامه دهخدا
دیمکاری . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل دیم کار. || زراعت دیم . دیمی کاری .
-
هدی
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیمکاری، دیم ۲. گوسفندقربانی
-
بج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bo(a)j ۱. زهاب؛ زهآب.۲. زراعت دیم.
-
پاراب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) = پاراو. فاراب : زراعت آبی ؛ مق . دیم .
-
هدی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) زراعتی که توسط آب باران مشروب شود؛ دیم ، دیمه .
-
هکری
فرهنگ فارسی معین
(هُ) (اِ.) زراعتی که با آب باران حاصل دهد، دیم .
-
رُو
لهجه و گویش تهرانی
رُخ، صورت، چهره، گونه، دیم،طرف،جهت