کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیلمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیلمک
/deylamak/
معنی
= رتیل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیلمک
لغتنامه دهخدا
دیلمک . [ دَ ل َ م َ ] (اِ مصغر) مصغر دیلم . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رجوع به دیلم شود.
-
دیلمک
لغتنامه دهخدا
دیلمک . [ دَ ل َ م َ ] (اِ) جانوری است شبیه بعنکبوت و لعاب او مهلک میباشد و او را بعربی رتیلاء خوانند. (برهان ) (آنندراج ). جانوری است سیاهرنگ شبیه بعنکبوت بغایت زهردار بود و هرکه را که گزد هلاک نماید و بتازی رتیلا خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). رتیلاء. ...
-
دیلمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دلمک› (زیستشناسی) [قدیمی] deylamak = رتیل
-
جستوجو در متن
-
رتیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: رُتَیلاء] ‹رتیلا، رطیل› (زیستشناسی) roteyl جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد؛ دلمک؛ دیلمک.
-
دلمک
لغتنامه دهخدا
دلمک . [ دُ م َ ] (اِ) جانوری است شبیه به عنکبوت ، گویند زهر او آدمی را هلاک کند و به عربی رتیلا خوانند. (برهان ). جانوری است که چون به بدن آدمی رسد ریش کند و آنرا به عربی رتیلا گویند، و این مخفف دیلمک است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رتیلا که جان...
-
رتیل
لغتنامه دهخدا
رتیل . [ رُ ت َ / ت ِ ] (اِ) عنکبوت درشت و کوتاه پای که گویند قسمتی از آنها گزنده است و سمی مهلک دارد. رتیلاء. رتیلا. دیلمک . گال . غنده . خایه گیر. خایه گیرک . باژ. آغنده . انگورک . دلمه . دلمک . (یادداشت مرحوم دهخدا). مأخوذ از رتیلای تازی و بمعنی ...
-
خبزدوک
لغتنامه دهخدا
خبزدوک . [ خ َ ب َ ] (اِ) خبزدو. جُعَل . سرگین گردانک . خنفساء . (از برهان قاطع). جلانک (ظاهراً چلاک ). دیکمل (ظاهراً دیلمک ). سرگین غلطانک . سرگین گردانگ . گشنگ . گوی گردانک . گوی گردان . (از شرفنامه ٔ منیری ) . حنظب . خُنْفَسَه . قُمعوطَه . (از منت...
-
چلانک
لغتنامه دهخدا
چلانک . [ چ ُ / چ َ ن َ ] (اِ) بازیی است که کوزه گردانک خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بازیی است که آن را کوزه گردان نیز گویند. (جهانگیری ) (رشیدی ). یک نوع بازی مر کودکان را که کوزه گردانک نیز میگویند. (ناظم الاطباء). || جانوری باشد که عرب...
-
رتیلاء
لغتنامه دهخدا
رتیلاء. [ رُ ت َ ] (ع اِ) رتیلا. از حشرات است و معروف ترین اقسام آن شبیه مگس است که در اطراف چراغ پرواز میکند وهمه ٔ انواع آن از رسته ٔ عنکبوت است . (از اقرب الموارد). و رجوع به رتیلا شود. رتیلا. جانورکی زهردار که بفارسی دلمه گویند. (ناظم الاطباء). ج...