کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیلاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیلاغ
لغتنامه دهخدا
دیلاغ . [ دَ ] (ترکی ، ص ) نوعی شتر. (یادداشت مؤلف ). || دیلاق . (در تداول عامه ) بالای بلند و نامطبوع . بالای بسیار بلند و سخت بلند و لاغر. بمزاح و تحقیر قدبلند. قدبلند نامطبوع . شیظم . سخت دراز. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دیلاق شود.
-
واژههای مشابه
-
دوه دیلاغ
لغتنامه دهخدا
دوه دیلاغ . [ دَ وَ / وِ دَ ] (ترکی ، ص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ، از ترکی دوه به معنی شتر، و دیلاغ به معنی بلند بالاست ) سخت بلند و بی اندام . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
دیلاق
واژگان مترادف و متضاد
بلندقامت، دراز، قددراز ≠ خپله
-
دیلاق
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ تر. ] (عا.) 1 - قد بلند. 2 - مجازاً بی قابلیت .
-
دیلاق
لغتنامه دهخدا
دیلاق . [ دَ ] (ترکی ، ص ) قدبلند. دیلاغ . رجوع به دیلاغ شود.
-
دیلاق
لهجه و گویش تهرانی
قد بلند (بی خاصیت)،بچه شتر
-
دیلاق
واژهنامه آزاد
آدم قددراز.
-
دیلاق
واژهنامه آزاد
برای مسخره کردن افراد قد بلند
-
دیلاق
واژهنامه آزاد
بلندقد؛ معمولاً برای مسخره کردن کسی می گویند که زیاده از حد دراز باشد.
-
جستوجو در متن
-
دیلاق
لغتنامه دهخدا
دیلاق . [ دَ ] (ترکی ، ص ) قدبلند. دیلاغ . رجوع به دیلاغ شود.
-
شیظم
لغتنامه دهخدا
شیظم . [ ش َ ظَ ] (ع ص ، اِ) سخت دراز تناور جوان از شتر و از اسب و از مردم . ج ، شَیاظِمة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سخت دراز. دیلاغ . (یادداشت مؤلف ). || خارپشت بزرگ کلانسال . || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ا...
-
بیسراک
لغتنامه دهخدا
بیسراک . [ س َ / س ُ ] (اِ) شتر جوان پرقوت . (جهانگیری ) (برهان ) (رشیدی ). شتر جوان . (غیاث ) (سراج اللغات ). شتری جوان که مادرش ناقه ٔ عربی و پدرش دوکوهان باشد. (رشیدی ) (برهان ) (غیاث ) : الا کجاست جمل بیسراک من بسان ساقهای عرش پای او. منوچهری .نش...