کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیص
لغتنامه دهخدا
دیص . [ دَ ] (ع اِ) نشاط برای سائس . || حرکت بمنظور فرار. (از تاج العروس ).
-
واژههای همآوا
-
دیس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) رنگ ، لون . 2 - شبیه ، نظیر.
-
دیس
فرهنگ فارسی معین
پسوند شباهت و لیاقت : طاقدیس ، تندیس .
-
دیس
لغتنامه دهخدا
دیس . (اِخ ) بنابروایت طبری (چ لیدن ص 154) نام فرزند سیامک است . (از حاشیه ٔ تاریخ سیستان ص 3 چ بهار).
-
دیس
لغتنامه دهخدا
دیس . (پسوند) صورتی دیگر از دیز، دس ، دیسه به معنی گون . وش . فش . (یادداشت مؤلف ). همتا و مانند و شبیه ونظیر. (برهان ). شبیه و مانند. (جهانگیری ). این لفظ برای تشبیه می آید بمعنی همتا و مثل و مانند. (غیاث ).این کلمه گاه به صورت مستقل می آید چون : خ...
-
دیس
لغتنامه دهخدا
دیس . (ع اِ) کلمه ای است دخیل بمعنای گیاههایی که در آب روید و از آن حصیر سازند. (از معجم الوسیط). اسل . سمار. نی بوریا. سخونوس الاجامی . کولان . (یادداشت مؤلف ). و انما الفرق بینه (بین البردی ) و بین القرطاس المحرق ان البردی والدیس المحرق اضعف من ال...
-
دیس
لغتنامه دهخدا
دیس . [ دَ ] (ع اِ) پستان . (قاموس ) پستان . لغت عراقی است .(منتهی الارب ). ثدی . (ناظم الاطباء). || حمله و سر پستان . || پیزر. (ناظم الاطباء).
-
دیس
لغتنامه دهخدا
دیس . [ ی َ ](ع اِ) ج ِ دیسة. (منتهی الارب ). رجوع به دیسة شود.
-
دیس
لغتنامه دهخدا
دیس .(ع اِ) ج ِ دیسة. (تاج العروس ). رجوع به دیسة شود.
-
دیث
لغتنامه دهخدا
دیث . [ دَ ] (ع مص ) نرم و آسان گردیدن . (از ذیل اقرب الموارد).
-
دیس
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) [پهلوی: dēs] ‹دیسه، دس، دیز› dis ۱. شبیه؛ نظیر؛ مثل؛ مانند (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تندیس، خایهدیس، طاقدیس، ◻︎ یکی خانه کردهست فرخاردیس / که بفروزد از دیدن او روان (فرخی: ۲۴۸).۲. (اسم) [قدیمی] شبیه؛ نظیر؛ مثل؛ مانند.
-
دیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: disque] dis بشقاب دراز و بزرگ.
-
دیس
لهجه و گویش تهرانی
سینی شکل بیضی .
-
دیس
واژهنامه آزاد
سینی