کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیس لاو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیس لاو
واژهنامه آزاد
نوعی از آواز رپ که خوانندۀ رپ از کسی که به او خیانت کرده می خواند و او را از پیش خودش می راند.
-
واژههای مشابه
-
کلنگ دیس
لغتنامه دهخدا
کلنگ دیس . [ ک ُ ل َ ] (ص مرکب ) مانند کلنگ . شبیه کلنگ . همچون کلنگ . همچون کرکی . به شکل و هیأت کرکی .
-
کلنگ دیس
لغتنامه دهخدا
کلنگ دیس . [ ک ُ ل َ] (اِخ ) نام سرای ضحاک که در بابل ساخته بود به شکل کلنگ یا کرکی : و کان بیوراسف ینزل ببابل فاتخذها داراً علی هیاءة کرکی و سماها کلنگ دیس . (سنی ملوک و الانبیاء تألیف حمزه ٔ اصفهانی . یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دارالملک او بابل ب...
-
ماهدیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: māhdis) (ماه + دیس (پسوند شباهت)) مانند ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
flying wing
بالدیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواپیمایی که بخش اعظم پیکر آن بال است
-
stratiformis, stratiform 1
پوشنیدیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری که بهصورت ورق یا لایۀ افقی و وسیع گسترش مییابد؛ این اصطلاح همراه با ابرهای فرازکومهای و پوشنکومهای و گاهی پرساکومهای میآید
-
دیس فس
لغتنامه دهخدا
دیس فس . [ ف َ ] (ق ) همانا. (یادداشت مؤلف ).
-
مردم دیس
لغتنامه دهخدا
مردم دیس . [ م َ دُ ] (ص مرکب ) چون مردم . (یادداشت مرحوم دهخدا). مردم وش . مردم وار. شبیه انسان .
-
پاس دیس
لغتنامه دهخدا
پاس دیس . (فرانسوی ، اِ) نوعی از بازی که با سه طاس [ کعبة ] کنند و برای بردن آن باید از ده بیشتر داشت .
-
خایه دیس
لغتنامه دهخدا
خایه دیس . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) سماروغ را گویند و آن رستنی باشد سفید و شبیه به تخم مرغ و آن بیشتر در جاهای نمناک روید و مردم درویش و فقیر آنرا پزند و خورند. (از نسخه ای از لغت اسدی ) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن...
-
خایه دیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مرکب از خایه + دیس (پسوند تشبیه)] xāyedis ۱. بیضی.۲. قارچ.
-
دیس بازى
لهجه و گویش بختیاری
dis-bâzi نام نوعى بازى.
-
دیس گِرفتَن
لهجه و گویش بختیاری
dis gereftan جفتگیرى کردن سگان.
-
cumuliform
کومهایدیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری که ویژگی اصلی آن گسترش قائم بهصورت تپه و گنبد و برج باشد