کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیسقوریدس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیسقوریدس
لغتنامه دهخدا
دیسقوریدس . [ دُ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) دیسکوریدس . نام قدیم جزیره ٔ سقوطرة(سقطرة، سقطری ) است . (از یادداشت مرحوم دهخدا). جزیره ای است در حدود 3580 کیلومتر مربع مساحت و با 12000 تن سکنه در اقیانوس هند در جانب شرقی خلیج عدن بفاصله ٔ حدود 240 کیلومتری ...
-
دیسقوریدس
لغتنامه دهخدا
دیسقوریدس . [ دُ ] (اِخ ) دیسقوریدوس . رجوع به دیسقوریدوس و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
جستوجو در متن
-
اسقطرة
لغتنامه دهخدا
اسقطرة. [ اُ ق ُ طُ رَ ] (اِخ ) سقوطر. نام جزیره ای است به اوقیانوس هند، دارای 12000 تن سکنه از مستعمرات انگلیس و نام قدیم آن دیسقوریدس است .
-
حشایشی
لغتنامه دهخدا
حشایشی . [ ح َ ی ِ شی ی ] (ص نسبی ) منسوب به حشایش ج ِ حشیش . آنکه گیاه خشک گرد کند . || عالم گیاه شناس . سحار. شجار. نباتی . گیاه شناس . عشاب . «ذیاسقوریذس الحشایشی » لقبی است که عرب به دیسقوریدس طبیب و گیاه شناس یونانی میدهند.
-
قسطنطین هفتم
لغتنامه دهخدا
قسطنطین هفتم . [ ق ُ طَ طی ن ِ هََ ت ُ ] (اِخ ) پرفرغنتس (905 - 959 م .). یکی از امپراطوران بیزنطی است که به مجر و عرب پیروز شد. (از ذیل المنجد). وی کتاب جوامع طب دیسقوریدس و نقولاالراهب را به نصربن عبدالرحمان خلیفه به قرطبه فرستاد. (از ذیل المنجد).
-
ثالیقطرون
لغتنامه دهخدا
ثالیقطرون . [ ] (معرب ، اِ) کزبرةالحبشة است . دیسقوریدس گوید که آن نباتیست دارای برگهای شبیه به برگهای کزبرة جز آنکه روی آنها مرطوب و چسبناک است و ساقه ٔ آن کوچک باشد. این نبات اغلب در دشت ها رویدخاصیت آن خشک کردن و التیام زخمهاست و بهمین سبب آنرا در...
-
تمنس
لغتنامه دهخدا
تمنس . [ ؟ ] (ع اِ) تمنش . این دو کلمه در ابن البیطاربمعنی نوعی درختچه . درختک . بوته . بته . آمده و مترجم فرانسوی هم بهمین معنی ترجمه کرده است : اغیراطن ، قال دیسقوریدس فی الرابعه هوتمنس ، یستعمل فی وقود النار. (ابن البیطار، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)...
-
حجرالاثدی
لغتنامه دهخدا
حجرالاثدی . [ ح َ ج َ رُل ْ اَ دا ] (ع اِ مرکب ) حجرالاثداء. ابن البیطار در مفردات گوید: قال دیسقوریدس فی الخامسة، هو بعض الحجارة یقبض و یجفف و یجلو ظلمة البصر و اذا خلط بالماء و لطخ به الثدی و الخصیتین و القروح سکن الاورام العارضة لها و قال جالینوس ...
-
الانیون
لغتنامه دهخدا
الانیون . [ اِ ] (اِ) ازکتاب دیسقوریدس و آن راسن است . غافقی در رساله ٔ تریاق منسوب به جالینوس گفته است آن داروئی است در سرزمینی که آن را طریا نامند. مردم آن بلاد آن دارو را کنده و بر نوک تیرها مالند و اگر آن تیر به آدمی رسد واو را خون آلود سازد برجا...
-
بسباسی
لغتنامه دهخدا
بسباسی . [ ب َ ] (اِخ ) ابن ابی اصیبعه در ذیل شرح حال ابن جلجل و درباره ٔ ترجمان کتب یونان به عربی گوید: در آن زمان (340 هَ . ق .) در قرطبه گروهی از اطبا بودند که در زمره ٔ محققان بشمار میرفتند و درباره ٔ استخراج مجهولات ادویه (عقاقیر) کتاب دیسقوریدس...
-
حسدای
لغتنامه دهخدا
حسدای . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بشروط یا شروط یا شپروت اسرائیلی . یکی از اطباء و گیاه شناسان اندلس به زمان الناصر عبدالرحمان بن محمد صاحب الاندلس بود. صاحب عیون الانباء گوید: ارمانیوس ملک قسطنطنیة ظاهراً به سال 337 هَ . ق . برای ناصر عبدالرحمان هدایایی ار...
-
ارمانیوس
لغتنامه دهخدا
ارمانیوس . [ ] (اِخ ) رومانوس اول لکاپن امپراطور روم شرقی (919-944 م .). وی آغاز ترقی خود را مدیون لئون ششم بود. آنگاه که کنستانتن هفتم بسلطنت رسید (913م .)،وی امیرالبحر بزرگ بود. او دختر خود هِلِن را به امپراطور جوان تزویج کرد و خود بلقب سزار ملقب گ...
-
طین بلد مصطکی
لغتنامه دهخدا
طین بلد مصطکی . [ ن ِ ب َ ل َ دِ م َ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و آن را طین جزیرة مصطکی نیز نامند و نیز طین خیا و خیوس هم خوانند. دیسقوریدس گوید: نیکوترین آن بود که رنگش سفید بود و به لون رقیق بود و صفائح داشته باشد و پاره های مختلف و چون در حمام ...
-
ابن عبری
لغتنامه دهخدا
ابن عبری . [ اِ ن ُ ع ِ ] (اِخ ) ابوالفرج (622-685 هَ .ق .). کشیش سریانی . پدرش اصلاً یهودی بوده و به کیش نصرانیت درآمده . ابن عبری در شهر ملاطیه متولد شد و با علوم دینی نصرانی علم طب و فلسفه و زبان عرب نیز بیاموخت . چندی اسقف شهر گوبای حلب و خلیفه ٔ...