کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیسق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیسق
لغتنامه دهخدا
دیسق . [ دَ س َ ] (ع اِ) خوان نقره یا معرب طشتخوان باشد. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). تابوت و طشتخوان . (مهذب الاسماء). || (ص ) راه دراز. || حوض پرآب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || آبگیر زلال و سپید. (از تاج العروس ).- غدیر دیسق ؛ غدیر سف...
-
جستوجو در متن
-
طشتخوان
لغتنامه دهخدا
طشتخوان . [ طَ خوا / خا ] (اِ مرکب ) تشتخوان . دیسق . (دهار). فاثور. (ربنجنی ): دیسق ؛ خوان نقره یا معرب طشتخوان است . (منتهی الارب ). سینی . مجموعه . رجوع به تشتخوان شود.
-
دیسقة
لغتنامه دهخدا
دیسقة. [ دَ س َ ق َ ] (اِخ ) نام محلی است که در آن جنگی رخ داده ونابغه ٔ جعدی در اشعار خود از آن به یوم الدیسقة یاد کرده است و دیسق بمعنای صحرای گشاده و سراب و حوض پرآب است . (از معجم البلدان ). روزی از روزهای عرب . (ازتاج العروس ). شهری است و روز آن...
-
راه
لغتنامه دهخدا
راه . (اِ) طریق . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (دهار) (سروری ). بعربی صراط و طریق گویند. (برهان ). سبیل . (دهار) (ترجمان القرآن ). صراط. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). در پهلوی راس و راه و در ایرانی باستان : رثیه و در اوستا، رایثیه و در کردی ، ر...