کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیر و زود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دیر حنین
لغتنامه دهخدا
دیر حنین . [دَ رِ ح َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است از اعمال دمشق گویند یکی از دیه های قنسرین است . (از معجم البلدان ).
-
دیر خناصرة
لغتنامه دهخدا
دیر خناصرة. [ دَ رِ خ ُص ِ رَ ] (اِخ ) خناصره نام شهری است که مقابل (روبروی ) شهر حلب واقع است . این دیر ذکرش در شعر بنی مازن حاجب بن ذبیان المازنی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
دیر خوردن
لغتنامه دهخدا
دیر خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) مدتی پس از موقع معمول خوردن . خوردن بدانگاه که اشتها غالب بود : گرگلشکر خوری بتکلف زیان کندور نان خشک دیرخوری گلشکر شود.سعدی .
-
دیر دیدن
لغتنامه دهخدا
دیر دیدن . [ دی دی دَ ] (مص مرکب ) دور دیدن . بعید دیدن : بلندیش بینا همی دیر دیدسر کوه چون تیغ شمشیر دید.فردوسی .
-
دیر دینار
لغتنامه دهخدا
دیر دینار. [ دَ رِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در جزیره ٔ أقور. اما محل آن را نمیدانم ابن مقبل درباره ٔ آن اشعاری گفته است . (از معجم البلدان ).
-
دیر زنگی
لغتنامه دهخدا
دیر زنگی . [ دَ رِ زَ ] (اِخ ) دیری است نزدیک شهر رها. (یادداشت مؤلف ).
-
دیر سابا
لغتنامه دهخدا
دیر سابا. [ دَ رِ ] (اِخ ) قریه ای است در موصل . (از معجم البلدان ).
-
دیر سابر
لغتنامه دهخدا
دیر سابر. [ دَ رِ ب ُ] (اِخ ) از نواحی دمشق است که در آن عمربن محمدبن عبداﷲبن زیدبن معاویةبن ابی سفیان اموی که او را ابن ابوالفجار می نامیدند سکنی گزید. (از معجم البلدان ).
-
دیر سمعان
لغتنامه دهخدا
دیر سمعان . [ دَ رِ س َ ] (اِخ ) دیری در شمال سوریه نزدیک معرة النعمان که گویند مقبره ٔ عمربن عبدالعزیز در آن بود. (از تاج العروس ) (از دائرة المعارف فارسی ).
-
دیر سوان
لغتنامه دهخدا
دیر سوان . [ دَ رِ ؟ ] (اِخ ) دیری است از دیرهای مصر واقع در جیزه . (از تاج العروس ).
-
دیر سویرس
لغتنامه دهخدا
دیر سویرس . [ دَ رِ س َ رِ ] (اِخ ) در اسیوط است در صعید مصر. (از معجم البلدان ).
-
دیر شبرا
لغتنامه دهخدا
دیر شبرا. [ دَ رِ ش ُ] (اِخ ) نام دیری در غربیه مصر. (از تاج العروس ).
-
دیر شماسی
لغتنامه دهخدا
دیر شماسی . [ دَ رِ ش َم ْ ما ] (اِخ ) دیر مسیحی : روز شنبه ز دیر شماسی خیمه زد در سواد عباسی .نظامی .
-
دیر صلوبا
لغتنامه دهخدا
دیر صلوبا. [ دَ رِ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دیههای موصل . (از معجم البلدان ).
-
دیر عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
دیر عبدالرحمان . [ دَ رِ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) محلی است نزدیک کوفه در عراق . نقطه ٔ تمرکز سپاهیان کوفی که حجاج به جنگ خوارج فرستاد. (از دائرة المعارف فارسی ).