کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرینزیستمحیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
palaeoenvironment
دیرینزیستمحیط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زیستمحیط باستانی یا کهن که میتوان آن را با استفاده از علوم مختلف، مانند باستانجانورشناسی یا گردهشناسی بازسازی کرد
-
واژههای مشابه
-
palaeoenvironmental reconstruction
بازسازی دیرینزیستمحیط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تعیین ویژگیهای زیستمحیطی پیشازتاریخ در یک محوطۀ باستانی با استفاده از روشهای زمینشناختی و گیاهشناختی و باستانجانورشناختی و گَردهشناختی
-
environment
محیطزیست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموعهای از عوامل فیزیکی خارجی و موجودات زنده که با هم در کنش هستند و بر رشدونمو و رفتار موجودات تأثیر گذارند
-
محیط زیست
واژهنامه آزاد
زیستگاه.
-
دیرین
واژگان مترادف و متضاد
دیرینه، سرمدی، طولانی، قدیمی، کهنه ≠ جدید
-
دیرین
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) کهنه ، قدیم .
-
دیرین
لغتنامه دهخدا
دیرین . (اِخ ) قریه ای آباد در غربیه بمصر. مؤلف تاج العروس این ده را آباد دیده است . (از تاج العروس ).
-
دیرین
لغتنامه دهخدا
دیرین . (ص نسبی ) دیرینه . کهنه . (آنندراج ). کهن . قدیم . عتیق . عتیقه : یار دیرین . دوست دیرین . آرزوی دیرین : نشناخت مرا حریف دیرین زیرا که چنین ندید پارم . ناصرخسرو.چو مجلس گرم شد ازنور شیرین ز مستی در سرآمد خواب دیرین . نظامی .چو هرخاکی که باد آ...
-
دیرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دیر) dirin دیرینه؛ کهن؛ کهنه؛ قدیم.
-
دیرین
دیکشنری فارسی به عربی
سحيق
-
medium
محیط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ← محیط کشت
-
محیط
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطراف، پیرامون، دور، محدوده، دوره، گرداگرد ۲. آتمسفر، جو، فضا ۳. آگاه، بااطلاع، مطلع ۴. اقیانوس، دریای بزرگ، قلزم ۵. احاطهکننده، دربرگیرنده ≠ محاط
-
محیط
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohit) (عربی) (به مجاز) در برگیرنده و احاطه کننده ؛ (در حدیث) آن که با صدهزار حدیث از نظر متن ، سند و راویان آنها آشنا باشد ؛ از نامها و صفات خداوند ؛ (در قدیم) (به مجاز) آگاه و با خبر ، واقف به رموز ؛ (در قدیم) دریای محیط .
-
محیط
فرهنگ واژههای سره
پیراگیر، پیرامون، زیستگاه