کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرینگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیرینگی
/dirinegi/
معنی
۱. دیرینه بودن.
۲. کهنگی؛ قدمت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پایندگی، جاودانی، قدمت ≠ تازگی
دیکشنری
inveteracy, seniority
-
جستوجوی دقیق
-
دیرینگی
واژگان مترادف و متضاد
پایندگی، جاودانی، قدمت ≠ تازگی
-
دیرینگی
لغتنامه دهخدا
دیرینگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص ) قدمت . قدم . (منتهی الارب ). مقابل نوی . عتاقت . دیرینه بودن . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح اداری ) این کلمه بجای سابقه خدمت پذیرفته شده است . (لغات فرهنگستان ).
-
دیرینگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dirinegi ۱. دیرینه بودن.۲. کهنگی؛ قدمت.
-
جستوجو در متن
-
پیشینگی
واژگان مترادف و متضاد
قدمت، دیرینگی
-
کهنگی
واژگان مترادف و متضاد
دیرینگی، فرسودگی، قدمت ≠ نوی
-
قدمت
فرهنگ واژههای سره
پیشینه، دیرینگی، دیرینه، کهنگ
-
ازلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ازلیّة] 'azaliy[y]at ازلی بودن؛ دیرینگی؛ جاودانگی.
-
قدمت
واژگان مترادف و متضاد
پیشینگی، دیرینگی، سابقه، قدم، کهنگی
-
تقادم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqādom ۱. دیرینه شدن؛ دیرینه بودن.۲. دیرینگی.
-
قدم
واژگان مترادف و متضاد
بیآغازی، جاودانگی، دیرینگی، سابقه، قدمت ≠ ابد، حدوث
-
پایندگی
واژگان مترادف و متضاد
بقا، جاودانگی، خلود، دوام، دیرینگی ≠ فنا
-
جاودانگی
واژگان مترادف و متضاد
پایایی، دیرینگی، قدم، نامیرایی، همیشگی ≠ فنا
-
جاودانی
واژگان مترادف و متضاد
پایا، دیرینگی، سرمدی، نامیرا ≠ میرایی، ناپایایی
-
ازل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ ابد] 'azal ۱. آنچه اول و ابتدا نداشته باشد؛ همیشگی؛ دیرینگی.۲. زمان بیابتدا.