کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرینهشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
paleontology
دیرینهشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مطالعۀ حیات در گذشتۀ زمینشناختی بر پایۀ فسیلها و ردهبندی آنها و همچنین رابطۀ آنها با گیاهان و جانوران امروزی و گاهشماری تاریخ زمین
-
واژههای مشابه
-
دیرینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. باستان، پیشین، دیرین، عتیق، قدیم، کهن، گذشته ۲. باستانی، عتیقه، کهنه ۳. سرمدی ≠ جدید، نو، نوین
-
دیرینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص نسب .) دیرین .
-
دیرینه
لغتنامه دهخدا
دیرینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) کهنه . (غیاث ) قدیم . کهن . دیرین . قدیمه : عادی ؛ سخت دیرینه . (یادداشت مؤلف ) : چو ارجاسب آگاه شد شاد شداز اندوه دیرینه آزاد شد. دقیقی .و دیگر سواری ز گردنکشان که از رزم دیرینه دارد نشان . فردوسی .بپوشید جوشن همه ک...
-
دیرینه
دیکشنری فارسی به عربی
قديم , مزمن
-
paleomagnetic stratigraphy,magnetic stratigraphy
چینهشناسی دیرینهمغناطیسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] تشخیص واحدهای چینهشناختی با بهرهگیری از ماندهمغناطش طبیعی
-
paleoseismology
دیرینهزلزلهشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مطالعۀ زمینلرزههای پیشازتاریخ بر پایۀ شواهد زمینشناختی
-
paleontologic
دیرینهشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مربوط به دیرینهشناسی
-
paleontologist
دیرینهشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] متخصص دیرینهشناسی
-
دیرینهعرض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← دیرینهعرض مغناطیسی
-
paleomagnetism
دیرینهمغناطیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مطالعۀ ماندهمغناطش طبیعی مواد زمین برای تعیین شدت و راستای میدان مغناطیسی، در گذشتههای زمینشناختی
-
دیرینه روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dirineruz آنکه عمر بسیار کرده؛ پیر فرتوت کهنسال؛ دیرینهزاد؛ دیرینهسال؛ دیرسال؛ دیرساله.
-
دیرینه سال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dirinesāl = دیرینهروز
-
شناسی
لغتنامه دهخدا
شناسی . [ ش ِ ] (حامص ) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست :- آب شناسی . آدم شناسی . انجم شناسی . ایران شناسی .جمجمه شناسی . جنگل شناسی . جواهرشناسی . جوهرشناسی . حق شناسی . حیوان شناسی . خاک شناسی . خاورشناس...