کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیرکاری
لغتنامه دهخدا
دیرکاری . (حامص مرکب )سپوزکاری . (یادداشت مؤلف ). تنبلی : رنگ وروی خداوند مزاج سرد بسپیدی و کبودی گراید همچون رنگ ارزیز و کسلانی و دیرکاری اندر وی پدید آید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صداع بلغمی هفت نوع است یکی گرانی سرو چشم دوم کسلانی و دیرکاری . (ذخیر...
-
جستوجو در متن
-
گران خوابی
لغتنامه دهخدا
گران خوابی . [ گ ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گران خواب بودن . دیر بیدار شدن . سنگین خوابی : صداع بلغمی هفت نوع است : یکی گرانی سر و چشم . دوم کسلانی و دیرکاری . سیم خفتن و گران خوابی ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).