کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرباز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیرباز
/dirbāz/
معنی
زمان دور و دراز؛ مدت دراز؛ زمان پیشین؛ عهد قدیم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیرباز
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) زمان دور و دراز، زمان پیشین .
-
دیرباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dirbāz زمان دور و دراز؛ مدت دراز؛ زمان پیشین؛ عهد قدیم.
-
دیرباز
واژهنامه آزاد
از گذشته
-
جستوجو در متن
-
precerebral
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیرباز
-
suffruticose
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیرباز
-
از قدیم
فرهنگ واژههای سره
از دیرباز، از دیر باز
-
قدیم الایام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qadimol'ayyām روزگار پیشین؛ دیرباز.
-
صدر اول
لغتنامه دهخدا
صدر اول . [ ص َ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول عوام ، آغاز. دیرباز. از روزگار قدیم : از صدراول همین طور بوده است . از صدر اول خراب کرده اند.
-
باز
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] 1 - پسوندی که به آخر برخی واژه ها افزوده می شود و معنای «تا این زمان » را می دهد مانند: از دیرباز. 2 - بر سر افعال درآید به معنی دوباره ، از نو: بازگشتن ، بازیافتن .
-
ژونن
لغتنامه دهخدا
ژونن . [ ن ُ ] (اِخ ) نام یکی از الهه های بزرگ روم و بنا به اساطیر قدیم دختر ساتورن و رِآ و زن ژوپیتر. وی را ملکه ٔ آسمان و الهه ٔ روشنی و زناشوئی می خواندند و از دیرباز با هرا الهه ٔیونانی یکی دانسته و بنام او معابدی بنا میکردند.
-
دیرند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dirand ۱. دهر؛ روزگار.۲. (صفت) دراز و دیرباز؛ مدت دراز؛ روزگار دراز.۳. (صفت) دیرکننده و دیرپای؛ بادوام؛ دیرنده: ◻︎ شبی دیرند و ظلمت را مهیا / چو نابینا در او دو چشم بینا (رودکی: ۵۴۷).
-
کهن سیر
لغتنامه دهخدا
کهن سیر. [ ک ُ هََ / هَُ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) آنچه از دیرباز در حرکت و سیر است . (فرهنگ فارسی معین ). که سیری کهن دارد. که گردشی قدیم دارد. آنچه سالهاست که در گردش و حرکت است : درستی خواست از پیران آن دیرکه بودند آگه از چرخ کهن سیر. نظامی .اگر شادیم...
-
منستیر
لغتنامه دهخدا
منستیر. [ م ُ ن َ ] (اِخ ) موضعی به افریقیه معبد زاهدان وتارکان . (منتهی الارب ). شهری در تونس بر شبه جزیره ای در خلیج حکامه که 20000 تن سکنه دارد و بندری است صید ماهی را. (از لاروس ). چون از دیرباز مسیحیان دیری در این ناحیه تأسیس کرده بودند این شهر...
-
خرو
واژهنامه آزاد
خرو را به اصطلاحی كه از دیرباز در جملات اساطیری و ادبی و در زبان فارسی كهن مرسوم شده است ، می توان از دو شاخه كاملاً متفاوت به معنای آن پرداخت. اول آنكه با جستجو در ادبیات كهن فارسی معنی كلمه یا اصطلاح خرو ، چنین است : شرقی ترین سرزمینی است كه زیر آم...