کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دید 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
chromatic vision, colour vision
دید رنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تشخیص رنگهای مختلف سازندۀ طیف نور مرئی
-
day vision, photopic vision
دید روز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تشخیص تصاویر و اشیا در نور روز یا روشنایی بسیار
-
backsight/ back sight
دید عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] قرائت چوبۀ ترازیابی بر روی نقطهای که قبلاً قرائت شده است
-
peripheral vision, indirect vision
دید محیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دیدی که در آن محرک در راستای لکۀ زرد شبکیه قرار نمیگیرد
-
central vision, direct vision, foveal vision
دید مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] دیدی که در آن محرک مستقیماً در راستای لکۀ زرد شبکیه قرار میگیرد
-
فرا دید
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ق مر.) پدید، هویدا.
-
پیش دید
لغتنامه دهخدا
پیش دید. (اِ مرکب ) عزم و اراده . (آنندراج ). || (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) پیش بینی . دیدنی از پیش .
-
دید زدن
لغتنامه دهخدا
دید زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) برآورد کردن . تخمین کردن قیمت چیزی یا حاصل و وزن زراعت و جز آن را چنانکه مثلاً گویند میوه امساله را ده خروار دید زده اند حرز. خرص کردن . تخمین کردن چنانکه خرج بنایی که ساختن آن خواهند. (از یادداشت مؤلف ).
-
صلاح دید
لغتنامه دهخدا
صلاح دید. [ ص َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) تجویز. مصلحت دیدن . صلاح جستن . صوابدید. رجوع به صلاح و صلاح دانستن و صلاح اندیشیدن شود.
-
مصلحت دید
لغتنامه دهخدا
مصلحت دید. [ م َ ل َ ح َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) صلاح دید. مصلحت دیدن . صواب دیدن . شایسته دانستن و سزاوار و مناسب و مقتضی دانستن . نیکو اندیشیدن ، از عالم (از قبیل ) صوابدید. (آنندراج ) : بر مصلحت دید خود برفور با ده هزار مرد پرجگر روان شدند. ...
-
مصلحت دید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] masla(e)hatdid صلاحدید؛ آنچه خیر و صلاح بهنظر آید: ◻︎ مصلحتدید من آن است که یاران همه کار / بگذارند و خم طرۀ یاری گیرند (حافظ: ۳۷۶).
-
قدرت دید
دیکشنری فارسی به عربی
بصر
-
دید زدن
دیکشنری فارسی به عربی
بصر , تقييم
-
میدان دید
دیکشنری فارسی به عربی
روية
-
دو دید
دیکشنری فارسی به عربی
ثنائي البورة