کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیدی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beddi طاری: beddi طامه ای: boddi طرقی: beddi کشه ای: beddi نطنزی: baddi
-
واژههای مشابه
-
دیدى
لهجه و گویش بختیاری
didi دودى، معتاد به استعمال دخانیات.
-
چشم دیدی
لغتنامه دهخدا
چشم دیدی . [ چ َ /چ ِ ] (حامص مرکب ) ریاء. ظاهرسازی . تدلیس و تظاهر.
-
واژههای همآوا
-
دی دی
لغتنامه دهخدا
دی دی . [ دَ دَ ] (ع اِ صوت ) آوازی است که از آن حدی برآورده اند و اصل آن است که نبود برای مردم حدی پس زد اعرابی غلام خود را و گزید انگشتان او را پس میرفت غلام و میگفت دَی ْ دَی ْ و اراده می کرد از آن «یا یدی » [ وای دستم ] پس سیر کردند شتران بر آواز...
-
جستوجو در متن
-
رَأَيْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
دیدی
-
رَأَيْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
ديدي
-
رَأَيْتَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را ديدي
-
أَفَرَأَيْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا پس ديدي(دانستي)
-
تَرَيِنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
ديدي (مؤنث)
-
tunnel vision, gun-barrel vision
دید لولهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] دیدی که در آن میدان دید بسیار محدود است
-
أَرَأَيْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا ديدي(خبر داري)-خبرم بده
-
رَأَيْتَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را ديدي (براي واقعيت حتمي مضارع معني مي شود)