کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گزند دیدن
لغتنامه دهخدا
گزند دیدن . [ گ َ زَ دی دَ ] (مص مرکب ) آسیب دیدن . رنج دیدن . صدمه دیدن : چنان دان تو ای شهریار بلندکه از بد نبیند کسی جز گزند. فردوسی .بدل گفت تا زو نبینم گزنداز این کشورش دور باید فکند. اسدی .هم از زهر من کس گزندی نبیندهم از زخم کس هم بلایی نبینم ...
-
گوشمال دیدن
لغتنامه دهخدا
گوشمال دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) گوشمال خوردن و تأدیب شدن : من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس . حافظ.رجوع به گوشمال خوردن شود.
-
خسارت دیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. متضرر شدن، زیان کردن، ضرر کردن، خسارتکشیدن، خسارت خوردن ≠ خسارت گرفتن ۲. لطمه خوردن، آسیب دیدن، صدمه دیدن ≠ لطمهزدن، آسیب رساندن
-
تعلیم دیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آموختن، آموزش دیدن، یاد گرفتن ۲. تربیت شدن، بارآمدن، پرورش یافتن
-
مصلحت دیدن
واژگان مترادف و متضاد
صلاحدانستن، مصلحت دانستن، صواب دانستن، مصلحتجویی کردن، چاره اندیشیدن
-
مصیبت دیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. داغدیدن، عزادار بودن، سوگوار بودن ۲. تحمل رنج کردن، مشقت دیدن، سختی دیدن، مصیبتکشیدن
-
تدارک دیدن
واژگان مترادف و متضاد
آماده کردن، مهیا کردن، تامین کردن، تمهید کردن، تهیه کردن، فراهم ساختن، تهیه دیدن، فراهم آوردن، مهیا ساختن
-
نوی دیدن
لغتنامه دهخدا
نوی دیدن . [ ن َ / ن ُ دی دَ ] (مص مرکب ) خواب دیدن پسر بار اول . محتلم شدن مراهق بار نخست . (یادداشت مؤلف ). || خون دیدن دختر اول بار. (یادداشت مؤلف ).
-
زیان دیدن
لغتنامه دهخدا
زیان دیدن .[ دی دَ ] (مص مرکب ) آسیب و گزند دیدن : در حد حجاز امن یابم گر سوی خزر زیان ببینم . خاقانی .چون سوزن گر شکسته گشتم جز چشم و سری زیان ندیدم . خاقانی . || خسارت و ضرر دیدن . متضرر شدن . مغبون شدن : گاه توبه کردن آمد از مدایح وز هجی کز هجی بی...
-
صواب دیدن
لغتنامه دهخدا
صواب دیدن . [ ص َ دی دَ ] (مص مرکب ) مصلحت دیدن . صَلاح دیدن .درست دانستن . استوار دانستن . تصویب کردن : آخر گفتند طغرل را که مهتر ما توئی بر هرچه تو صواب دیدی ، ما کار میکنیم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 632).شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب کرد صراحی طلب ...
-
فال دیدن
لغتنامه دهخدا
فال دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . رجوع به فال و فال بین شود.
-
صدمه دیدن
لغتنامه دهخدا
صدمه دیدن . [ ص َ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) صدمه خوردن . آسیب دیدن . آزار دیدن . رجوع به صدمه و صدمه خوردن شود.
-
واجب دیدن
لغتنامه دهخدا
واجب دیدن . [ ج ِدی دَ ] (مص مرکب ) لازم دیدن . لازم دانستن . (دیدن در اینجا به مفاهیمی که در عربی از افعال قلوب استنباط می شود میباشد) : من حکایتی خوانده ام ... بیاورم اما هول تر از این رفته است در باب پیغام واجب دیدم به آوردن آن . (تاریخ بیهقی چ اد...
-
ادب دیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) ادب شدن ، تنبیه شدن .
-
پری دیدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. دَ) (مص م .) کنایه از: دیوانه شدن .