کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدهبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیدهبان
مترادف و متضاد
دیدبان، دیدهور، قراول، مراقب، نگهبان، یزک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیدهبان
واژگان مترادف و متضاد
دیدبان، دیدهور، قراول، مراقب، نگهبان، یزک
-
واژههای همآوا
-
دیده بان
لغتنامه دهخدا
دیده بان . [ دی دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان مرند که دارای 420 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دیده بان
لغتنامه دهخدا
دیده بان . [ دی دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فداغ بخش مرکزی شهرستان لار در 90 هزارگزی باختر لار کنار راه فرعی بیرم به لار با 195 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
دیده بان
لغتنامه دهخدا
دیده بان . [ دی دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از دید + ه + بان ). دیده . دیدبان . بمعنی دیدبان که بعربی ربیئه خوانند. (برهان ). دیده دار. (برهان ) (جهانگیری ). جمع عربی آن دیادبة است فلما ابصرتناالدیادبة خرجوا هرابا. (معجم البلدان ج 2 ص 194).رقیب . راصد...
-
دیده بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) didebān = دیدبان
-
جستوجو در متن
-
یزک
واژگان مترادف و متضاد
پیشقراول، دیدهبان، دیدهور، قراول
-
قراول
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاسدار، جلودار، دیدهبان، دیدهور، طلایه، کشیک، گماشته، مستحفظ، نگهبان، یزک ۲. نشانهروی، نشانهگیری
-
مراقب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاسدار، حارس، دیدهبان، دیدهور، گماشته، محافظ، مستحفظ، مهیمن، نگاهبان، نگاهدار، نگهبان ۲. آگاه، گوشبزنگ، مترصد، متوجه، ملتفت، منتظر، مواظب، ناظر ۳. رقیب
-
نگهبان
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاسبان، پاسدار، حارس، داروغه، هارون ۲. پاینده، حافظ، محافظ، مراقب، مستحفظ، نگاهدارنده ۳. دیدهبان، دیدهور، قراول، کشیک، گشتی، نگاهبان ۴. پشتیبان، حامی، طرفدار ۵. دربان، سرایدار