کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدن کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیدن کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
زيارة
-
واژههای مشابه
-
دیدَن
لهجه و گویش بختیاری
didan دیدن.
-
ساعت،() دیدن/داشتن،وقت دیدن
لهجه و گویش تهرانی
وقت خوب بودن برای کاری
-
عذر دیدن
لغتنامه دهخدا
عذر دیدن . [ ع ُ دی دَ ](مص مرکب ) عادت دیدن . در تداول عامه حائض شدن زن .
-
تعلیم دیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آموختن، آموزش دیدن، یاد گرفتن ۲. تربیت شدن، بارآمدن، پرورش یافتن
-
نوی دیدن
لغتنامه دهخدا
نوی دیدن . [ ن َ / ن ُ دی دَ ] (مص مرکب ) خواب دیدن پسر بار اول . محتلم شدن مراهق بار نخست . (یادداشت مؤلف ). || خون دیدن دختر اول بار. (یادداشت مؤلف ).
-
فال دیدن
لغتنامه دهخدا
فال دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . رجوع به فال و فال بین شود.
-
صدمه دیدن
لغتنامه دهخدا
صدمه دیدن . [ ص َ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) صدمه خوردن . آسیب دیدن . آزار دیدن . رجوع به صدمه و صدمه خوردن شود.
-
ادب دیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) ادب شدن ، تنبیه شدن .
-
داغ دیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) مصیبت دیدن ، سوگوار شدن .
-
روی دیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) روا داشتن ، صواب دانستن .
-
لک دیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ دَ) (مص ل .) دیدن لکه های خون غیر عادی در زنان که دلیل بیماری زنانه است .
-
دیر دیدن
لغتنامه دهخدا
دیر دیدن . [ دی دی دَ ] (مص مرکب ) دور دیدن . بعید دیدن : بلندیش بینا همی دیر دیدسر کوه چون تیغ شمشیر دید.فردوسی .
-
زبونی دیدن
لغتنامه دهخدا
زبونی دیدن . [ زَ دی دَ ] (مص مرکب ) خواری کشیدن . (آنندراج ). رجوع به زبون ، زبون شدن ، زبون گشتن ، زبونی کشیدن ، و زبونی شود.