کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیدرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیدرس
لهجه و گویش تهرانی
جایی که چشم میبیند
-
واژههای مشابه
-
range of visibility
دیدرَس 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] دورترین فاصلهای که چشم انسان قادر به دیدن است
-
sighting distance
دیدرَس 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] حداکثر فاصلهای که رانندۀ وسیلۀ نقلیۀ ریلی میتواند علائم راهنمایی را بهوضوح ببیند
-
geographic range
دیدرس جغرافیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] حداکثر فاصلهای که در آن با توجه به انحنای زمین و ارتفاع شیء و نقطۀ دید میتوان شیئی را دید
-
جستوجو در متن
-
چشمرس
واژگان مترادف و متضاد
دیدرس
-
visual pollution
منظرآلایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] وجود ناهنجاری و زشتی در دیدرس
-
رس
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رسیدن) re(a)s ۱. = رسیدن۲. رسنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دیررس، زودرس.۳. رسیدگیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دادرس، بازرس.۴. محل قابل رسیدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیررس، دیدرس.