کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیبک
لغتنامه دهخدا
دیبک . [ ب َ ] (ا) دیوک . نوعی دانه ٔ هرز که در میان گندم و جو باشد. نوعی تخم علف هرز که در گندم و جو پیدا آید. قسمی از چوب که میان گندم روید. (یادداشت مؤلف ). || هاون سنگی . (یادداشت مؤلف ). هاون چوبی .
-
دیبک
لغتنامه دهخدا
دیبک . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو دارای 212 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
چودار
لغتنامه دهخدا
چودار. [ چ َ ] (اِ) مخفف چاودار. قسمی گندم وحشی . بارنج . کارناوار. جودر. جودره . گودر. گودره . طمج . دیوک . دیو گندم . دیله . دیبک . گنگران . (یادداشت مؤلف ).|| دوسر. (ناظم الاطباء). رجوع به دوسر و چاو دار شود.
-
بارون
لغتنامه دهخدا
بارون . (اِخ ) دهی است در دهستان چالدران بخش سیه چشم شهرستان ماکو که در 16 هزارویکصدگزی شمال خاوری سیه چشمه و 14 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ سیه چشمه به کلیسای کندی درکوهستان واقع است . هوایش سرد و دارای 162 تن سکنه میباشد. آبش از چشمه و نهر دیبک و محص...
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...