کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دینداری
واژگان مترادف و متضاد
پارسایی، تدین، تقوا، خداترسی، دیانت ≠ بیدینی
-
نحله
فرهنگ نامها
(تلفظ: nahle) (عربی) عطیه ، بخشش ، مذهب ، دیانت .
-
استقامة
دیکشنری عربی به فارسی
راستکاري , درستکاري , درستي , امانت , ديانت , صداقت
-
متدین
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) دیندار، با دیانت .
-
دیانات
لغتنامه دهخدا
دیانات . (ع اِ) ج ِ دیانة. (اقرب الموارد). رجوع به دیانة و دیانت شود.
-
قلتبوس
لغتنامه دهخدا
قلتبوس . [ ق َ ] (ص ) قلتبان است ، و مردم بی دیانت را نیز گویند. (آنندراج ). رجوع به قلتبان شود.
-
تدین
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارسایی، تقدس، تقوا، تورع، خداترسی، دیانت، دینباوری، دینداری، دینورزی، ۲. دیندار بودن، متدینبودن ≠ ناپارسایی
-
تقوا
واژگان مترادف و متضاد
اتقا، پارسایی، پرواپیشگی، پروادار، پرهیزگاری، تدین، تقدس، تورع، دیانت، دینداری، زهد، عفاف، فضیلت، ورع ≠ ناپارسایی
-
نیکودیانت
لغتنامه دهخدا
نیکودیانت . [ ن َ ] (ص مرکب ) نیک دیانت . (فرهنگ فارسی معین ). نیک آئین . نیک دین .
-
راست خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (ص مر.) کنایه از: 1 - شخصی که با همه کس از قرار راستی و درستی و امانت و دیانت رفتار کند. 2 - هر چیز راست و درست .
-
رانکی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) تسمة عقب پالان که بر ران چهارپا قرار گیرد، پاردم . ؛~ کسی بودن کنایه از: منحرف شدن از جادة عفاف یا دیانت .
-
دین وری
لغتنامه دهخدا
دین وری . [ وَ ] (حامص مرکب ) دیانت . (یادداشت مؤلف ). عمل دین ور. رجوع به دین ور شود.
-
خورشیدپرستی
لغتنامه دهخدا
خورشیدپرستی . [ خوَرْ / خُرْ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل پرستیدن خورشید. پرستش خورشید. || دیانت مهرپرستان . میترائیسم .
-
honesty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صادقانه، صداقت، درستکاری، امانت، درستی، دیانت، راستکاری، قدوسیت، جلال، قابلیت امین
-
نحله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نحلة] nehle ۱. مذهب؛ دیانت.۲. (فقه، حقوق) بخشش؛ هبه.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] کابین زن دادن.