کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دگل
مترادف و متضاد
۱. دکل
۲. دغل، محیل، نادرست
۳. تباهی، فساد
۴. دیلاق، زمخت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دگل
واژگان مترادف و متضاد
۱. دکل ۲. دغل، محیل، نادرست ۳. تباهی، فساد ۴. دیلاق، زمخت
-
دگل
لغتنامه دهخدا
دگل . [ دَ گ َ ] (اِ) دقل . دیرک کشتی . (ناظم الاطباء). تیر بزرگ که در وسط کشتی نصب کنند و شراع کشتی بر آن استوار سازند. تیر بلندی که بر میان کشتی افرازند و بادبان بر آن گسترند.تیری که شراع بدان استوار کنند. سهم سفینه . شاه تیر.صاری . (یادداشت مرحوم ...
-
دگل
لغتنامه دهخدا
دگل . [ دَ گ َ ] (ص ، اِ) دغل . (غیاث ) (آنندراج ). ناراست . (از برهان ). نادرست . حیله گر. (فرهنگ فارسی معین ). || زر قلب و ناسره . (برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔخطی ). || (اِ) مکر و حیله . (برهان ). تباهی و فساد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دغ...
-
دگل
لغتنامه دهخدا
دگل . [ دَ گ َ ] (ص ، اِ) دکل . امردی که نامترش و ناهموار شده دست و پای گنده و بزرگ داشته باشد. (برهان ). امرد زمخت با دست و پای گنده و بزرگ . کسی که دست و پایش بزرگ و گنده باشد. (ناظم الاطباء). امرد نتراشیده نخراشیده . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی )....
-
دگل
دیکشنری فارسی به عربی
طوافة
-
واژههای مشابه
-
بادبان عمده دگل جلو کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
شراع امامي
-
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد
دیکشنری فارسی به عربی
رکن اساسي
-
جستوجو در متن
-
foremasts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش زمینه ها، پیش دگل، دگل جلو و پایین کشتی
-
dismasted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسته شده، بی دگل کردن
-
dismasts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریزش، بی دگل کردن
-
maintops
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مینتپس، نوک شاه دگل
-
dismasting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خجالت کشیدن، بی دگل کردن
-
رکن اساسي
دیکشنری عربی به فارسی
مهار اصلي که از نوک شاه دگل تا پاي دگل جلو امتداد دارد , تکيه گاه اصلي , وابستگي عمده , نقطه اتکاء