کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دکل
/dakal/
معنی
۱. تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند، مانند ستون خیمه که چادر بر روی آن قرار میگیرد؛ دیرک.
۲. ستون میان کشتی که بادبانها را به آن میبندند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تیرکشتی، دگل
۲. زمخت، ستبر، گنده، نتراشیدهنخراشیده
دیکشنری
mast, Pole
-
جستوجوی دقیق
-
دکل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیرکشتی، دگل ۲. زمخت، ستبر، گنده، نتراشیدهنخراشیده
-
دکل
فرهنگ فارسی معین
(دَ کَ) (اِ.) 1 - تیر بلندی در عرشة کشتی که بادبان را بر آن نصب کنند. 2 - تیر بلند فلزی یا چوبی برای نگه داشتن چیزی در ارتفاع .
-
دکل
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) = دگل : 1 - زمخت ، گنده . 2 - امردی که ریش او تمام برنیامده باشد و دست و پای بزرگ و گنده داشته باشد.
-
دکل
لغتنامه دهخدا
دکل . [ دَ ] (ع مص ) فراهم آوردن گل را بدست تا بینداید. || پاسپر کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دکل
لغتنامه دهخدا
دکل . [ دَ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دکل
لغتنامه دهخدا
دکل . [ دَ ک َ ] (ص ) امردی که ریش او تمام برنیامده باشد و دست و پای بزرگ و گنده داشته باشد. (برهان ). امردی راگویند که دست و پای بزرگ لک و گنده داشته باشد و خطش هنوز ندمیده ، و آنرا «تکل » نیز گویند. (آنندراج ). امرد ضخم . || سخت درشت اندام و قوی . ...
-
دکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دگل› dakal ۱. تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند، مانند ستون خیمه که چادر بر روی آن قرار میگیرد؛ دیرک.۲. ستون میان کشتی که بادبانها را به آن میبندند.
-
دکل
لهجه و گویش تهرانی
آدم فروش،جاسوس
-
واژههای مشابه
-
دکَل
لهجه و گویش تهرانی
بز نر/آدم هیکل دار
-
man aloft
هشدار دکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تابلوی که تعمیرکاران رشتۀ برق و الکترونیک بر روی کنسول دستگاه فرستنده یا رادار نصب میکنند و نشانۀ حضور تعمیرکار بر روی دکل و هشداری برای حفظ سلامت او در برابر تابش امواج الکترومغناطیسی است
-
intermediate support spar
میاندکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دکل درختی واقع در بین سردکل و تهدکل برای نگهداری سیمنقالۀ چنددهانه
-
tail tree, tail spar
تهدکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دکل درختی یا دکلی که انتهای سیمنقاله به آن وصل میشود
-
mast ladder
پلکان دکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پلههایی متصل به دکل برای دسترسی به بخشهای بالاتر دکل و سردکل
-
masthead light, steaming light
چراغ دکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] چراغ سفید درخشان نصبشده بر روی سردکل در راستای میانخط شناور که نوری ممتد را در شعاع 22/5 درجه در سطح افق میتاباند و به نحوی تعبیه شده است که نور آن از جلو تا 22/5 درجۀ پسورگه در دو طرف شناور قابل رؤیت است