کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دکان
/dok[k]ān/
معنی
جایی سرپوشیده در کنار بازار یا خیابان یا کوچه که کالاهایی در آنجا برای فروش آماده سازند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بوتیک، حجره، دکه، سوپر، فروشگاه، مغازه
دیکشنری
establishment, shop, store, y
-
جستوجوی دقیق
-
دکان
واژگان مترادف و متضاد
بوتیک، حجره، دکه، سوپر، فروشگاه، مغازه
-
دکان
فرهنگ فارسی معین
(دُ کّ) [ ع . ] (اِ.) مغازه ، فروشگاه . ج . دکاکین . ؛درِ ~ کسی تخته شدن کنایه از: بازار کسی بی رونق شدن .
-
دکان
لغتنامه دهخدا
دکان . [ دُک ْ کا ] (اِخ ) دهی است به همدان . (منتهی الارب ). قریه ای است در نزدیکی همدان . (از معجم البلدان ). نام قریه ای بزرگ میان کرمانشاه و همدان و آن را باایوب و ابوایوب نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
دکان
لغتنامه دهخدا
دکان . [ دُک ْ کا / دُ ](از ع ، اِ) دوکان . (منتهی الارب ) (دهار). مرادف حانوت . (از آنندراج ). حانوت ، و آن معرب از فارسی است . (از اقرب الموارد). واحد دکاکین ، و آن معرب از فارسی است . (از صحاح جوهری ). صاحب تاج العروس (ذیل ماده ٔ دکک و دکن ) در مو...
-
دکان
دیکشنری عربی به فارسی
دکان , بوتيک , بخار , بخار دهان , بخار از دهان خارج کردن , متصاعد شدن , بوي بد دادن , مغازه , کارگاه , تعمير گاه , فروشگاه , خريد کردن , مغازه گردي کردن , دکه , دود , مه غليظ , استعمال دود , استعمال دخانيات , دودکردن , دود دادن , سيگارکشيدن
-
دکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دکّان، جمع: دَکاکین] dok[k]ān جایی سرپوشیده در کنار بازار یا خیابان یا کوچه که کالاهایی در آنجا برای فروش آماده سازند.
-
دکان
دیکشنری فارسی به عربی
دکان
-
دکان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dokun طاری: dokkun طامه ای: dokkun طرقی: dokkun کشه ای: dokkun نطنزی: dokkon
-
دکان
واژهنامه آزاد
مغازه
-
دکان
واژهنامه آزاد
مغازه
-
دکان
واژهنامه آزاد
مغازه
-
واژههای مشابه
-
هفت دکان
لغتنامه دهخدا
هفت دکان . [ هََ دُک ْ کا / دُ ](اِ مرکب ) کنایه از هفت کشور و هفت اقلیم . (برهان ).
-
هم دکان
لغتنامه دهخدا
هم دکان . [ هََ دُک ْ کا ] (ص مرکب ) دو تن که در یک دکان کسب کنند. شریک . همکار. || به کنایه ، نزدیک و دوست صمیم : روز و شب هم سرای و هم دکان در دکان مرد و در سرای زنی .(هزلیات منسوب به سعدی ).
-
دکان داود
لغتنامه دهخدا
دکان داود. [ دُک ْ کا ن ِ وو ] (اِخ ) دخمه ای است نزدیک سرپل زهاب در سنگ در اینجا صورت مردی برجسته در سنگ کنده شده ، این مرد لباس مادی بر تن و بَرْسَمی بدست دارد و در حال عبادت ایستاده است . (از تاریخ ایران باستان ص 221).