کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دژمنش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دژمنش
/dožmaneš/
معنی
۱. بدمنش؛ بدنهاد.
۲. آزرده.
۳. بیزار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دژمنش
لغتنامه دهخدا
دژمنش . [ دُ م َ ن ِ ] (ص مرکب )خسته . مانده . افگار. آزرده . (ناظم الاطباء). پریشان خیال . گرفته . کاره . (مهذب الاسماء) (دهار) : نیم دژمنش نیزدرخواست اوی فزونی نجوئیم در کاست اوی . فردوسی .|| متنفر. بیزار. || آسوده . || سیر، ضد گرسنه . || (اِ مرکب ...
-
دژمنش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dušmenišn] [قدیمی] dožmaneš ۱. بدمنش؛ بدنهاد.۲. آزرده.۳. بیزار.
-
جستوجو در متن
-
دزمنش
لغتنامه دهخدا
دزمنش . [ دِ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) کلان و بزرگ و بی اندازه . || آسوده . || سیر. || مانده و افگار. (آنندراج ). و رجوع به دژمنش شود.
-
دژمان
لغتنامه دهخدا
دژمان . [ دِ / دُ ] (اِ مرکب ) افسوس و دریغ داشتن و حسرت . (برهان ) (آنندراج ). دژوان . || (ص مرکب ) دژمنش . متأسف . اندوهگین : چو شاهنشه زمانی بود دژمان به خشم اندر خرد را برد فرمان . (ویس و رامین چ تهران ص 173).و رجوع به دژمنش شود.
-
کاره
لغتنامه دهخدا
کاره . [ رِه ْ ] (ع ص ) ج ، کارهین . دُژمَنِش . (ربنجنی ). ناپسند دارنده . (آنندراج ). کراهت دارنده و ناخوش و ناپسند. (ناظم الاطباء). مقابل مکروه . مشمئز : ای ابوالفضل بزرگ مهتری است این احمد اما آن را آمده است که انتقام کشد و من سخت کاره هستم [ بونص...