کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دژمناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دژمناک
/do(e)žamnāk/
معنی
رنجور؛ دردمند؛ افسرده؛ غمناک؛ اندوهگین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دژمناک
لغتنامه دهخدا
دژمناک . [ دُ ژَ / دِ ژَ] (ص مرکب ) غمگین . اندوهناک . (آنندراج ). || رنجور و دردمند. (ناظم الاطباء). || خشمگین . خشمناک . تند : آنگاه سوی صفا، دژمناک التفات کرد و بر وی بانگ زد و گفت بازگرد از من ای ابلیس . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 132). عیسی بر آن دژمن...
-
دژمناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] do(e)žamnāk رنجور؛ دردمند؛ افسرده؛ غمناک؛ اندوهگین.
-
جستوجو در متن
-
دژمناکی
لغتنامه دهخدا
دژمناکی . [ دُ ژَ / دِ ژَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دژمناک . غمگینی . افسردگی . || رنجوری . || خشمناکی . و رجوع به دژمناک شود.
-
تندیدن
لغتنامه دهخدا
تندیدن . [ ت ُ دی دَ ] (مص ) درخشم شدن و اعراض کردن . (برهان ). تندی کردن . درشتی کردن . خشم گرفتن . تیز شدن . (فرهنگ فارسی معین ). خشمناک گشتن . ستهیدن و در خشم شدن و اعراض کردن . (ناظم الاطباء). در خشم رفتن . (برهان ذیل تندید) : ز مرغان چون سلیمان ...