کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دژبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دژبان
/dežbān/
معنی
۱. مٲموری که در دژبانی برای مراقبت در کردار و رفتار سربازان و افسران گماشته میشود.
۲. (اسم) نگهبان دژ؛ نگاهبان قلعه و حصار؛ کوتوال؛ قلعهبیگی؛ دژدار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حصاردار، دژدار، قلعهدار، کوتوال
دیکشنری
military police
-
جستوجوی دقیق
-
دژبان
واژگان مترادف و متضاد
حصاردار، دژدار، قلعهدار، کوتوال
-
military police
دژبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افسر یا سرباز ادارۀ دژبانی که بنا به ضرورت مسئولیتهای زیر به او سپرده میشود: پایش رفتار کارکنان، ترغیب کارکنان به رعایت مقررات نظامی، اجرای احکام و قوانین نظامی، پایش مقررات شدآمد، پیشگیری از وقوع جُرم، تحقیق، تهیۀ گزارش، جلب نظامیان ...
-
دژبان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) 1 - نگاهبان دژ، کوتوال . 2 - هر یک از افراد دژبانی .
-
دژبان
لغتنامه دهخدا
دژبان . [ دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) قلعه بان . کوتوال . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حاکم قلعه . (ناظم الاطباء). نگاهبان دژ. قلعه بیگی . دژدار : دژ و گنج و دژبان سراسر تراست چو آیی چنان کت مراد و هواست . فردوسی .مرا گفت شو سوی دژبان بگوی که روز و شب آرا...
-
دژبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) dežbān ۱. مٲموری که در دژبانی برای مراقبت در کردار و رفتار سربازان و افسران گماشته میشود.۲. (اسم) نگهبان دژ؛ نگاهبان قلعه و حصار؛ کوتوال؛ قلعهبیگی؛ دژدار.
-
جستوجو در متن
-
دژدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] deždār = دژبان
-
کوتوال
واژگان مترادف و متضاد
حصاردار، دژبان، قلعهبان، قلعهبیگی
-
کوتوال
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِمر.) دژبان ، نگاهبان .
-
military police
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلیس نظامی، دژبان
-
قلعه بیگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. ترکی] [قدیمی] qal'ebeygi مستحفظ و نگهبان قلعه؛ دژبان.
-
قلعهبان
واژگان مترادف و متضاد
دژبان، دژدار، قلعهبیگی، قلعهدار، کوتوال
-
کوتوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] [قدیمی] kutvāl نگهبان قلعه؛ دژبان؛ قلعهبان.
-
حصاردار
واژگان مترادف و متضاد
۱. دژبان، دژنشین، قلعهبان، قلعهدار، کوتوال ۲. محصور
-
فندرسکی
واژهنامه آزاد
دژبان یا دیده بانی دژ برگرفته شده از قلعه ماران که پایتخت ییلاقی اشکانیان بوده است.