کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دژاگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دژاگاه
واژهنامه آزاد
خشم آلود، بخشم آمده و به (ضم دال) بایستی خوانده شود
-
واژههای مشابه
-
دژآگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - بَددل ، بداندیش . 2 - بدخوی . 3 - به خشم آمده .
-
دژآگاه
لغتنامه دهخدا
دژآگاه . [ دِ ] (اِ مرکب ) کوتوال و محافظت کننده ٔ قلعه . (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
دژآگاه
لغتنامه دهخدا
دژآگاه . [ دُ ] (ص مرکب ) دژاگه . سهمگین و خشم آلود. (ازبرهان ). سودائی . (ناظم الاطباء). خشمگین : سوار جهان نیوزار دلیرچو پیل دژآگاه و درنده شیر. دقیقی .کنون اندرآمد میانتان زریرچو گرگ دژآگاه و درنده شیر. دقیقی .دژآگاه مردی چو دیو سترگ سپاهی بکردار ...
-
دژآگاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dušākās] ‹دشآگاه› [قدیمی] dož[']āgāh ۱. بهخشمآمده.۲. بداندیش.۳. بددل.۴. بدخو؛ تندخو.۵. نادان و بیتربیت.۶. ظالم؛ ستمگر: ◻︎ دژآگاهمردی چو دیوی سترگ / سپاهی به کردار ارغندهگرگ (فردوسی: ۸/۱۵).
-
واژههای همآوا
-
دژآگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - بَددل ، بداندیش . 2 - بدخوی . 3 - به خشم آمده .
-
دژآگاه
لغتنامه دهخدا
دژآگاه . [ دِ ] (اِ مرکب ) کوتوال و محافظت کننده ٔ قلعه . (از برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
دژآگاه
لغتنامه دهخدا
دژآگاه . [ دُ ] (ص مرکب ) دژاگه . سهمگین و خشم آلود. (ازبرهان ). سودائی . (ناظم الاطباء). خشمگین : سوار جهان نیوزار دلیرچو پیل دژآگاه و درنده شیر. دقیقی .کنون اندرآمد میانتان زریرچو گرگ دژآگاه و درنده شیر. دقیقی .دژآگاه مردی چو دیو سترگ سپاهی بکردار ...
-
دژآگاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dušākās] ‹دشآگاه› [قدیمی] dož[']āgāh ۱. بهخشمآمده.۲. بداندیش.۳. بددل.۴. بدخو؛ تندخو.۵. نادان و بیتربیت.۶. ظالم؛ ستمگر: ◻︎ دژآگاهمردی چو دیوی سترگ / سپاهی به کردار ارغندهگرگ (فردوسی: ۸/۱۵).
-
جستوجو در متن
-
دژآهنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. هَ) (ص مر.) نک دژآگاه .
-
دژآگاهی
لغتنامه دهخدا
دژآگاهی . [ دُ ] (حامص مرکب ) دژآگاه بودن . جهل مرکب . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دژآگاه شود.
-
دژآگه
لغتنامه دهخدا
دژآگه . [ دِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف دژآگاه . کوتوال قلعه . (برهان ). رجوع به دِژآگاه شود.