کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَّرْکِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دَّرْکِ
فرهنگ واژگان قرآن
درجه و مرتبه نزولي (بر وزن درج و به معناي آن است ، چيزي که هست درج به معني "پله "را در جائي بکار ميبرند که مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند ولي درک در جائي بکار ميرود که مساله پائين آمدن مورد نظر باشد و به همين جهت گفته ميشود : درجات بهشت...
-
واژههای مشابه
-
درک
واژگان مترادف و متضاد
ادراک، استنباط، دریافت، فهم، مشعر، مکاشفه
-
درک
واژگان مترادف و متضاد
اسفلالسافلین، جهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه ≠ بهشت
-
درک
فرهنگ واژههای سره
دریافت، گیرایی، یادگیر
-
AI 1
دَرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← دریافت کافی
-
درک
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ) [ ع . ] (اِ.) نهایت عمق و گودی چیزی مانند ته دریا، قعر جهنم و غیره .
-
درک
فرهنگ فارسی معین
(دَ رْ) [ ع . ] (اِمص .) دریافت ، اندریافت . ج . ادراکات .
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در3 هزارگزی جنوب باختری معلم کلایه ، با 174 تن سکنه (طبق سرشماری سال 1335 هَ . ش .). آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (اِخ ) شهری است از حدود مکران به ناحیت سند و از وی پانیذ خیزد. (حدود العالم ). شهری است در مکران در سه منزلی قربون و سه منزلی راسک . (از معجم البلدان ).
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (اِخ ) نام قلعه ای از لواء و استان طوس یا قهستان . (از معجم البلدان ).
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (ع اِ) در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، ژاندارم . نیروی نظامی که حافظ امنیت عمومی است . جاندرمه . (از المنجد).
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ رَ ] (اِ مصغر) مصغر در. در خرد. (یادداشت مرحوم دهخدا). || توسعاً، سوراخ . (یادداشت مرحوم دهخدا) : با جنگ درکی خرد باشد که بیک چشم از او بتوان نگرید. (از فرهنگ اسدی ).
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ رَ ] (اِ) ظاهراً صورتی است از دزک . (یادداشت لغتنامه ). دستارچه را گویند که رومال و روپاک باشد. (برهان ) (آنندراج ). دست پاک و دستمال و دستارچه . (لغت محلی شوشتر). رجوع به دزک شود.
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار واقع در 112 هزارگزی باختر چاه بهار و کنار دریای عمان . آب آن از چاه و باران و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).