کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دِنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دِنج
لهجه و گویش تهرانی
خلوت و بی دردسر
-
واژههای مشابه
-
دنج
واژگان مترادف و متضاد
آرام، خلوت، خلوتکده، خلوتگاه، دورافتاده، ساکت
-
دنج
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِ.) (عا.) جای خلوت و آرام .
-
دنج
لغتنامه دهخدا
دنج . [ دِ ] (ترکی ، ص ) در اصطلاح عامیانه از کلمه ٔ «دینج » ترکی به معنی خلوت و آرام . جای بی آمد و شد. جایی که خلوت و بی شور و جلب و هیاهو باشد. آرام و آسوده : گوش دنج . گوشه ٔ دنج . (یادداشت مؤلف ). جای امن و امان و جای آسایش و مخلا بطبع. (ناظم ا...
-
دنج
لغتنامه دهخدا
دنج . [ دُ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَنوج .(منتهی الارب ) (از آنندراج ). || ج ِ داناج است ، به معنی دانشمند که معرب داناست . (آنندراج ). ج ِداناج . (ناظم الاطباء). رجوع به دانا و داناج شود.
-
دنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] denj ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار؛ جای خلوت.
-
دنج
دیکشنری فارسی به عربی
مريح
-
دنج کلا
لغتنامه دهخدا
دنج کلا. [ دِ ک َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی . آب آن از نهر شاهرود و رودخانه ٔ تالار. سکنه ٔ آن 250 تن و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
واژههای همآوا
-
دنج
واژگان مترادف و متضاد
آرام، خلوت، خلوتکده، خلوتگاه، دورافتاده، ساکت
-
دنج
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِ.) (عا.) جای خلوت و آرام .
-
دنج
لغتنامه دهخدا
دنج . [ دِ ] (ترکی ، ص ) در اصطلاح عامیانه از کلمه ٔ «دینج » ترکی به معنی خلوت و آرام . جای بی آمد و شد. جایی که خلوت و بی شور و جلب و هیاهو باشد. آرام و آسوده : گوش دنج . گوشه ٔ دنج . (یادداشت مؤلف ). جای امن و امان و جای آسایش و مخلا بطبع. (ناظم ا...
-
دنج
لغتنامه دهخدا
دنج . [ دُ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَنوج .(منتهی الارب ) (از آنندراج ). || ج ِ داناج است ، به معنی دانشمند که معرب داناست . (آنندراج ). ج ِداناج . (ناظم الاطباء). رجوع به دانا و داناج شود.
-
دنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] denj ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار؛ جای خلوت.