کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دُبُرَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسپاط
لغتنامه دهخدا
اسپاط. [ اِ ] (اِخ ) ناحیه ٔ کوچکی است در آرناؤدستان در سنجاق دبره ، بین ایلبصان و اوخری . اراضی آن کوهستانی و مردم آن جسور و دلیرند. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
غاذ
لغتنامه دهخدا
غاذ. [ غاذذ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غذ. ناسور هر جا که باشد و منه یقال بالبعیر غاذ؛ اذا کانت به دبرة فبرأت و هی تندی . (منتهی الارب ). || (اِ) رگ آب چشم که پیوسته روان باشد.(منتهی الارب ). رگی است در چشم که همیشه چرک از آن روان شود و نایستد. || حس . (...
-
ولق
لغتنامه دهخدا
ولق . [ وَ ] (ع مص ) به شمشیر زدن . || نیزه سبک زدن . || شتافتن . || پیوسته رفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پیوسته دروغ گفتن . (منتهی الارب ). ادامه دادن به دروغ . (اقرب الموارد). || ولق الکلام ؛ دبره . (اقرب الموارد).
-
متحرف
لغتنامه دهخدا
متحرف . [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ] (ع ص ) برگردنده و میل کننده . (آنندراج ). واپس شونده و جاخالی کننده . (از اقرب الموارد): و من یولهم یومئذ دبره الا متحرفاً لقتال . || متغیر و واژگون . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
منکوسة
لغتنامه دهخدا
منکوسة. [ م َ س َ ] (ع ص ) تأنیث منکوس . || کمان که سر شاخ آن را پائین سازند و هو عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مراد از «ذورحم منکوسة»، در حدیث شریف مأبون است ، لانقلاب شهوته الی دبره . (ناظم الاطباء).
-
قبلة
لغتنامه دهخدا
قبلة. [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) جهتی که روی بدان آورند در نماز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : بدبخت اگر مسجد آدینه بسازدیا سقف فروریزدو یا قبله کج آید. || (اِخ ) کعبه ٔ شریف . (منتهی الارب ). || (ع اِ) هر مکان مقدسی که در هنگام پرستش یزدان بدان روی آورند....
-
ارودوطس
لغتنامه دهخدا
ارودوطس . [ اِ طُ ] (اِخ ) هرودت مورخ یونانی متولد در هالیکارناس و ملقب به ((ابوالمورخین )) (حدود 484 - 425 ق . م .):ذکر جالینوس فی کتابه فی الحقن عن ارودوطس اَن طائراً یدعی ایبس هو الذی دل علی علم الحقن و زعم ان هذاالطیر کثیرالاغتذاء لایترک شیئاً من...
-
نطف
لغتنامه دهخدا
نطف . [ ن َ طَ ] (ع اِ) عیب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد). عیب و فساد. (متن اللغة). || بدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شر. (اقرب الموارد) (المنجد). شر و فساد. (متن اللغة). || تباهی . (منتهی الارب )...
-
سحر
لغتنامه دهخدا
سحر. [ س َ ح َ] (ع ص ) وقت آخر شب و زمان پیش از صبح ، و بعضی شراح نوشته اند که سحر آن وقت را گویند که ششم حصه از شب مانده باشد یعنی چهار پنج گهری شب باقی بود. (غیاث از لطائف ) (آنندراج ). سپیده دم . (دهار). سحرگاه . (ترجمان القرآن ). پیشک از صبح . (م...
-
ادبار
لغتنامه دهخدا
ادبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دُبر و دُبُر، بمعنی آینده پس و سپس و پشت و آخر هر چیز و ازپس آینده .- ادبارالسجود ؛ سنت شام : «...و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل الغروب و من اللیل فسبحه و ادبارالسجود». (قرآن 39/50 و 40)؛ و تسبیح کن بحمد پروردگارت پس از ...
-
ضمضم
لغتنامه دهخدا
ضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) ابن عمرو غفاری . از یاران ابوسفیان است . صاحب کتاب حبیب السیر در سبب غزوه ٔ بدر گوید : هنگامی که ابوسفیان با قریشیان و اموال فراوان از شام بازگشته متوجه مکه ٔ مکرمه بودند، حضرت رسول با سیصدوپنج نفر از اصحاب که از آن جمله هشت...
-
طرف
لغتنامه دهخدا
طرف . [ طَ رَ ] (ع اِ) کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جانب و سو. سوی . کناره . بر. کنار. انتها. نوک دست . سمت . اوب . (منتهی الارب ): طرف راست ؛ دست راست . سمت راست : لاله مشکین دل عقیقین طرف است چون آتش اندراوفتاده به خَف است . منوچهری .- طرف ال...