کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَک و پُز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دَک و پُز
فرهنگ گنجواژه
ژست و قیافه.
-
واژههای مشابه
-
دک
واژگان مترادف و متضاد
۱. دفع، طرد ۲. راس، سر ۳. بنیان، پایه، شالوده ۴. بیبرگوبار، لخت ۵. سایل، گدا ۶. تکدی، سوال، گدایی ۷. استوار، پایدار، محکم ۸. ویرانسازی ۹. هموارسازی
-
دک
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) گدا. 2 - (ص .) گدایی .
-
دک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سر، رأس .
-
دک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (اِ.) پی دیواری که چینه بر بالای آن نهند، پایه ، بنیان . 2 - (ص .) محکم ، استوار.
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دِ ] (اِ) لرزیدن ، اعم از سرما یا از خوف یا به طلب چیزی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دیک : دک دک (دیک دیک ) لرزیدن ؛ سخت لرزیدن خاصه از سرما.
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دُک ک ] (ع ص ) ج ِ أدک ّ. (منتهی الارب ). رجوع به ادک شود. || ج ِ دَکّاء. (اقرب الموارد). رجوع به دکاء شود.
-
دک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دکّ] [قدیمی] dak[k] کوفتن.
-
دک دک
لغتنامه دهخدا
دک دک . [ دِ دِ ] (ع اِ صوت ) اسم صوتی است که بدان خروس را زجر کنند. (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
-
دک کردن
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دَ) (مص م .) (عا.) کسی را با ترفند از جایی راندن .
-
دک زدن
لغتنامه دهخدا
دک زدن . [ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) لرزیدن بدن خواه از سرما یا خوف یا در طلب چیزی . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دک ِدِک لرزیدن .
-
دک زدن
لغتنامه دهخدا
دک زدن . [دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) گدایی کردن . کدیه . (برهان ).
-
سا دَک
لهجه و گویش بختیاری
sâ dak آسمان بىابر.