کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَنگ انداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دُنگ
لهجه و گویش تهرانی
سهم از مخارج
-
دُنگ
لهجه و گویش بختیاری
dong 1. صدا bi dong>:بىصدا، ساکت باش؛dong nida:حرف نمىزند، چیزىنمىگوید> ؛ 2. دانگ.
-
دِنگ
لهجه و گویش بختیاری
deng جِرز deng-e dar>:جرزِ در، لاىِ در> .
-
دنگ
واژهنامه آزاد
(لکی) [dang] صدا، نوعی آواز محلی (مور).
-
دنگ
واژهنامه آزاد
صدا
-
دَنگ،دنگِ دنگ
لهجه و گویش تهرانی
صمیمی
-
دنگ دنگ
لغتنامه دهخدا
دنگ دنگ . [ دَ دَ ] (اِ صوت ) حکایت صوت کوفتن آهنی به آهن بزرگ دیگر و مانند آن . آواز زنگ بزرگ و کوفتن پتک به سندان و آواز پاندول ساعتهای بزرگ . (یادداشت مؤلف ). دنگ و دنگ . درنگ درنگ .
-
دَنگِ دنگ ،()بودن
لهجه و گویش تهرانی
صمیمی
-
دِنگ و دِنگ
فرهنگ گنجواژه
صدای برخورد.
-
غوله دنگ
لغتنامه دهخدا
غوله دنگ . [ ل ِ دَ ] (ص مرکب ) رجوع به غولدنگ و غول تشنگ شود.
-
دره دنگ
لغتنامه دهخدا
دره دنگ . [ دَرْ رَ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 72هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 31هزارگزی خاور راه شوسه ٔ ازنا - بالا رود، با 165 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی...
-
دنگ پیا
لغتنامه دهخدا
دنگ پیا. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل با 379 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود هراز. راه آن مالرو است و از دو محل به نام پیش محله و بالامحله تشکیل شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
دنگ داله
لغتنامه دهخدا
دنگ داله . [ دَ گ ِ / گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) به معنی دنگاله است که یخ زیر ناودان و امثال آن باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). دنگاله و گلفهشنگ . (ناظم الاطباء) : خلم از دماغ و بینی من تا به پشت پای گشته ست دنگ داله ز سردی و از خمار....
-
دنگ دانه
لغتنامه دهخدا
دنگ دانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دنگ داله . رجوع به دنگ داله شود.
-
دنگ سرک
لغتنامه دهخدا
دنگ سرک . [ دَ س َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میانرود بخش مرکزی شهرستان ساری با 690 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ نکا و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).