کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
apnea
بیدَمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] قطع موقت تنفس به هر علت
-
hyperpnea
بیشدَمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تنفسی عمیقتر یا سریعتر از تنفس عادی در هنگام استراحت
-
orthopnea
راستدَمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حالتی مرضی که در آن بیمار در وضعیت قائم بهتر میتواند تنفس کند
-
دره دمی
لغتنامه دهخدا
دره دمی . [ دَرْ رَ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . واقع در 12هزارگزی شمال باختری ده شیخ و 2هزارگزی رجبی . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . ساکنین آن از طایفه ٔ باباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دمی گز
لغتنامه دهخدا
دمی گز. [ دُ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بردخون بخش خورموج شهرستان بوشهر با 135 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
tail wheel aircraft
هواگَرد چرخِ دُمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی که به جای چرخ دماغه دارای چرخ دُم است
-
one-tailed test, one-tailed hypothesis test
آزمون یکدُمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] نوعی آزمون فرض آماری که ناحیۀ رد آن فقط در یکی از دُمهای توزیع نمونهگیری آمارۀ آزمون قرار دارد متـ . آزمون یکطرفه one-sided test
-
sleep apnea, ondine's curse
خواببیدَمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ایست موقت تنفس در هنگام خواب
-
sedimentary-exhalative mineral deposit
ذخیرۀ رسوبیـ بروندمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ذخیرۀ چینهسان نهشتهشده که از شورابهای خارجشده از گسلهای زیردریایی حاصل شده است
-
واژههای همآوا
-
دمی
لغتنامه دهخدا
دمی . [ دُ م َن ْ ] (ع اِ) ج ِ دمیة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به دمیة شود.
-
دمی
لغتنامه دهخدا
دمی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دم عربی . خونین . (از ناظم الاطباء). و رجوع به دم شود.
-
دمی
لغتنامه دهخدا
دمی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دم ، به معنی نفس و جز آن . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) کته . پلو که آب آن را نکشند و بجوشانند تا آب آن تبخیر شود و برنج بپزد. چلو که آب آن با آبکش نگیرند، و بیشتر غذای مردم ساحل خزر همان است . (یادداشت مؤلف ). || دمپخت ...
-
دمی
لغتنامه دهخدا
دمی . [ دَ م َن ْ ] (ع مص ) خون آلوده گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خون آلود شدن . (المصادر زوزنی ) (دهار).
-
دمی
لغتنامه دهخدا
دمی . [ دُ م َی ی ](ع اِ مصغر) مصغر دَم . (آنندراج ) (اقرب الموارد). مقدار کمی از خون . (ناظم الاطباء). رجوع به دَم شود.
-
دمی
لغتنامه دهخدا
دمی . [ دُ می ی ] (ع اِ) ج ِ دم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ دم ، به معنی خون . (آنندراج ). رجوع به دم شود.