کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دَرَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دره
لغتنامه دهخدا
دره . [ دُرْ رَ ] (ع اِ) درة. مروارید بزرگ . (غیاث ). || یک مروارید. مرواریدی درشت و از جنسی خوب . ج ، دُرّات و دُرَر : ای صاحبی که کف جود تو روز بزم خورشید دره ذره و ابرگهر نم است . سوزنی .|| ثمره ٔ علیق . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دَرْ رَ ] (ع اِ) اسم المرة است مصدر «دَرّ» را. یک بار شیر بسیار دادن پستان . (ناظم الاطباء). رجوع به دَرّ شود.
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دِرْ رَ ] (ع اِ) آلت زدن . (منتهی الارب ). تازیانه که بدان زنند. (از اقرب الموارد). آنچه بزنند بدان . (دهار). دره . و رجوع به دره شود. || شیر. (منتهی الارب ). لبن . (اقرب الموارد). || خون . (منتهی الارب ). دم . (اقرب الموارد). || (اِ مص ) بسیا...
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (اِخ ) از زنان محدث بود که از ارموی و ابوالقاسم بن حاسب اجازه ٔ حدیث داشت . وی به سال 607 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم رواةالحدیث ابن نقطه ).
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (اِخ ) دختر ابی لهب بن عبدالمطلب . از زنان شاعر و محدث بود که از پیامبر (ص ) و عایشه نقل حدیث کرده است . (از اعلام النساء از الاصابة و استیعاب و سیرالنبلاء).
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (اِخ ) دختر عثمان حلاوی . از زنان محدث بود که به سال 604 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم رواة الحدیث ابن نقطه ).
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (اِخ ) دختر علی بن باخمشی . از زنان محدث بود که از خدیجه بنت محمدبن عبداﷲ شاهجانی (خدیجه به سال 460 هَ . ق . درگذشته است ) نقل حدیث کرده است . (از اعلام النساء از الاستدراک علی تراجم رواة الحدیث ابن نقطه ).
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (اِخ ) دختر محمدبن احمد. از زنان محدث و صوفی بود که ابوعبداﷲبن عبدالواحدبن دقاق از او نقل کرده است . (از اعلام النساء).
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (اِخ ) نام دختر ابی سلمة وام سلمة (ام المؤمنین ) که از زنان فاضل عصر خود بود و نزد عالمان اخبار و حدیث شهرتی داشت . (از اعلام النساء از الاستیعاب ).
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (ع اِ) مروارید بزرگ . (منتهی الارب ). مروارید. (دهار). واحد دُرّ. (از اقرب الموارد). بیرونی در الجماهر (ص 127) در بیان اقسام مروارید گوید: از اقسام مروارید یکی «دهرم مروارید» است که بزرگترین آن است و معرب آن «درة» باشد. و در حاشیه ٔ ...
-
دره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹در› (جغرافیا) darre زمین دراز و کشیده میان دو رشتهکوه؛ راه میان دو کوه.
-
دره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: درَّة] [قدیمی] derre تازیانه؛ شلاق.
-
دره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: درَّة] [قدیمی] dorre مروارید درشت.
-
دره
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: darra طاری: lâ طامه ای: darra / lâ طرقی: darra / röxâna کشه ای: röxâna نطنزی: darra
-
دره
دیکشنری فارسی به عربی
ذرة , وادي