کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دو در کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دو در کردن
واژهنامه آزاد
چیزی را یواشکی دزدیدن
-
واژههای مشابه
-
دٔو
لغتنامه دهخدا
دٔو. [ دَ ءِ وَ ] (اِ) صورت و تلفظ اوستائی کلمه ٔ دیو است . رجوع به دیو و رجوع به فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 3 شود.
-
دو، دو آمدن، دو گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
حالت تهدید گرفتن.
-
BO-BO axle arrangement
آرایش محور دوـ دو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] آرایش محور لوکوموتیوی که دارای دو بوژی با دو محور محرک است
-
دو دو زدن
لهجه و گویش تهرانی
حرکت سریع چشم از ضعف،حالت ضعف و لاغری
-
دوـ دور، دو دور دو دور
لهجه و گویش تهرانی
صدای شیپور
-
دو بهم زن، دو آمدن
لهجه و گویش تهرانی
آشوبگر،بلوف
-
گران دو
لغتنامه دهخدا
گران دو. [ گ ِدَ / دُو ] (ص مرکب ) اسب آهسته رو. (ناظم الاطباء).
-
jogger
نرمدو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کسی که نرمدوی میکند
-
two's complement, complement on two
مکملِ دو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] مکملی که برای هر عدد دودویی، با افزودن یک به مکملِ یک آن به دست میآید
-
آکوتیله دو
فرهنگ واژههای سره
بیلپه
-
سگ دو
لغتنامه دهخدا
سگ دو. [ س َ دَ / دُو ] (ص مرکب ) آنکه بسیار راه رود برای انجام کارهایی . که بسیار برای مقاصد خود به هر جا رود. که سخت بسیار راه تواند رفتن . (یادداشت مؤلف ). || آنکه فعالیت زیاد کند و نتیجه نگیرد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
فراخ دو
لغتنامه دهخدا
فراخ دو. [ ف َ دَ / دُو ] (نف مرکب ) تیزرو. مرکبی که راههای دور رود و گامهای بزرگ بردارد: اسب فراخ دو. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فراخ رو شود.
-
هرزه دو
لغتنامه دهخدا
هرزه دو. [ هََ زَ / زِ دَ/ دُو ] (نف مرکب ) آنکه بیهوده راه میپیماید. || آنکه کارهای بی نتیجه و بی هدف انجام میدهد.