کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دویم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دویم
لغتنامه دهخدا
دویم . [ دُ ی ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) دویمین . هر چیز که در مرتبه ٔ دو واقع باشد. (ناظم الاطباء) دوم . ثانی . (یادداشت مؤلف ). به معنی ثانی است و خلاف قاعده است چرا که یاء در اخواتش هیچ جا نیست معهذا در نظم بعضی استادان آمده است ولی صحیح دوم است ...
-
جستوجو در متن
-
duim
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دویم
-
دویمین
لغتنامه دهخدا
دویمین . [ دُ ی ُ ] (ص نسبی ، اِ) دویم . (ناظم الاطباء). رجوع به دومین و دویم و دوم شود.
-
فرشیم
لغتنامه دهخدا
فرشیم . [ ف َ ] (اِ) قسم و جزو باشد چنانکه گوییم فرشیم اول و فرشیم دویم یعنی جزو اول و جزو دویم . (برهان ). ورشیم . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به ورشیم شود.
-
شنوش
لغتنامه دهخدا
شنوش . [ ش َ / ش ِ ن َ وِ ] (اِمص ) شنو. اسم مصدر و مصدر دویم شنیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
صدیق
لغتنامه دهخدا
صدیق . [ ص ِدْدی ] (اِخ ) یکی از درجات خمسه ٔ دینی مانویه است : معلمین درجه ٔ اول مشمسین . دویم قسسین . سوم صدیقین ...
-
ابلونیوس
لغتنامه دهخدا
ابلونیوس . [ اَ ب ُل ْ ل ُ ] (اِخ ) دانشمندی از مردم اسکندریه در مائه ٔ دویم میلادی .
-
ساطر
لغتنامه دهخدا
ساطر. [ طِ ] (ع ص ، اِ) قصاب . (منتهی الارب ) (المنجد). || ستاره های درجه ٔ دویم مانند اقمار. (ناظم الاطباء).
-
شگفتی
لغتنامه دهخدا
شگفتی . [ ] (اِخ ) نام ستاره ای است بر گردن قیطس که از قدر دویم بنوبت تا قدر هشتم شود و نیز رنگ از زرد به سرخ گرداند. (یادداشت مؤلف ).
-
ابوعبدالرحمن
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالرحمن . [ اَ ع َ دِرْ رَ ما ] (اِخ ) زیدبن الخطاب . برادر عمربن الخطاب خلیفه ٔ دویم . رجوع به زید... شود.
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) عمربن خطاب ، خلیفه ٔ دویم . رجوع به عمربن خطاب ... شود.
-
بی حلم
لغتنامه دهخدا
بی حلم . [ ح ِ ] (ص مرکب ) بی حوصله . نابردبار : دو کس دشمن ملک و دین اند یکی پادشاه بی حلم دویم زاهد بی علم . (گلستان ).
-
بقرة
لغتنامه دهخدا
بقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (اِخ ) نام سوره ٔ دویم از قرآن کریم و آن دویست و هشتاد و شش آیت است ، پس از فاتحه و پیش از آل عمران .
-
گواشیر
لغتنامه دهخدا
گواشیر. [ گ َ ] (اِ مرکب ) گاوشیر، و آن صمغ درختی است که در دواها به کار برند. گرم و خشک است در دویم و سیم . (از برهان ). و رجوع به گاوشیر و جاوشیر و جاشیر شود.