کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوگونه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوگونه
لغتنامه دهخدا
دوگونه . [ دُ ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) دو رخسار خدین . || دو نوع . دو جنس . نوعین . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به دوگون شود.
-
واژههای مشابه
-
facultative
دوگونهزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] موجوداتی که بقا و رشد آنها هم در غیاب و هم در وجود اکسیژن محلول میسر باشد
-
جستوجو در متن
-
amphidiploidy
دوجوردولادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] حالت موجود زندهای که دو ژنگان از حداقل دوگونۀ مختلف دارد
-
amphidiploid 1
دوجوردولاد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] موجود زندهای که دارای دو ژنگان از حداقل دوگونۀ مختلف باشد متـ . دگرچارلاد allotetraploid
-
دوگون
لغتنامه دهخدا
دوگون . [ دُ ] (ص مرکب ) دوگونه . دو نوع . دوقسم . مختلف و متفاوت . (یادداشت مؤلف ) : هر دو جهان و نعمتش از بهر مردم است زین روی جان عقل دو گون و دوتا شده ست . ناصرخسرو.و رجوع به دوگونه شود.
-
کموتر یاهو
لهجه و گویش بختیاری
kamutar yâ-hu کبوتر یاهو (صوت صدایش به گفتن «یاهو» شبیه است. دوگونه اخیر از کبوترهاى معمولى خانگى هستند).
-
مضاعفة
لغتنامه دهخدا
مضاعفة. [ م ُ ع َ ف َ ] (ع مص ) دوچندان یا زیاده کردن چیزی را و به طرف چیزی دوگونه آن چیزگردانیدن تا سه گونه گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یکی را دو کردن و افزون کردن با کسی یا با چیزی . (دهار چ بنیاد فرهنگ ). |...
-
راجی
لغتنامه دهخدا
راجی . (اِ) نامی که بنوعی درخت تبریزی در همدان دهند. از این درخت دوگونه در ایران یافت میشود یکی که در تهران بنام شالک و در همدان بنام دله راجی معروف است و دیگری که در بیشتر نقاط بنام تبریزی خوانده میشودآن را در همدان راجی گویند. (جنگل شناسی ج 2 ص 189...
-
وجنة
لغتنامه دهخدا
وجنة. [ وَ / وِ / وُ ن َ / وَ ج َ ن َ / وَ ج ِ ن َ ] (ع اِ) و همچنین اُجنَة. رخساره یا تندی رخسار. (منتهی الارب ). و در آن پنج لغت آمده است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). افراز رخ . (مهذب الاسماء). برآمدگی از دوگونه ٔ رخسار. (اقرب الموار...
-
مبتز
لغتنامه دهخدا
مبتز. [ م ُ ت َزز ] (ع ص ) رباینده . رباینده به ستم . (از منتهی الارب ). || ستاره ای که بر احوال مولود بدان استدلال کنند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). در اصطلاح نجوم کوکب صاحب ابتزاز . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مبتز چیره بود و بر دوگونه آید:...
-
مبطخ
لغتنامه دهخدا
مبطخ . [ م ُ ب َطْ طَ ] (ع ص ) خربزه ای شکل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- اسطرلاب مبطخ ؛ نام قسمی اسطرلاب . اسطرلاب خربزه ای شکل . و مبطح با حاء حطی (حاء مهمله ) غلط است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وزین دوگونه [اسطرلاب شمالی ، اسطرلاب جنوبی...
-
انفعالیات
لغتنامه دهخدا
انفعالیات . [ اِ ف ِ لی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ انفعالیه . || (اصطلاح فلسفه ٔ قدیم ) کیفیات محسوسه ای که راسخ باشد مانند زردی طلا. یاء در انفعالیه برای تأکید و مبالغه است . (از دستور العلماء ج 1 ص 205) : این کیفیات (کیفیات محسوسه ) بر دوگونه بود: راسخ ،...
-
اندررسیدن
لغتنامه دهخدا
اندررسیدن . [ اَ دَرْ، رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن . وارد شدن . (فرهنگ فارسی معین ). دررسیدن : از اتفاق نادر سرهنگ علی عبداﷲ و ابوالنجم ایاز... از غزنین اندررسیدند. (تاریخ بیهقی ).چون ز چاهی می کنی هر روز خاک عاقبت اندررسی در آب پاک . مولوی .|| در ...