کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوّار پال کشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دوار
واژهنامه آزاد
(کردی کرمانجی) حیوان، نفهم، بی شعور.
-
گنبد دوار
لغتنامه دهخدا
گنبد دوار. [ گُم ْ ب َ دِ دَوْ وا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : آتشی باید چونانکه فروتر علمش برتر از دایره ٔ گنبد دوار بود. منوچهری .وآن قطره ٔ باران ز بر سوسن کوهی گویی که ثریاست بر این گنبد دوار. منوچهری .از آن قبل که ترا ایزد آفری...
-
گنگ دوار
لغتنامه دهخدا
گنگ دوار. [ گ َ دِ ] (اِخ ) منشاء رودخانه ٔ گنگ . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 97).
-
rotary furnace
کورۀ دوّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] نوعی کورۀ افقی با بدنۀ استوانهای و انتهای مخروطی که حول محور خود میچرخد
-
loading winch
دوّار بارگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دوّاری که بر روی کامیون حملونقل نصب میشود و برای بار زدن گِردهبینه به کامیون از آن استفاده میشود
-
capstan
دوّار عمودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ابزاری در عرشۀ کشتی، مجهز به یک محور عمودی، که برای کشیدن طنابها یا زنجیر لنگر از آن استفاده میشود
-
windlass
دوّار لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ماشینی با یک قرقرۀ دندانهدار که معمولاً برای بالا کشیدن زنجیر لنگر به کار میرود و به یک قرقرۀ چرخنده برای بالا کشیدن طناب نیز مجهز است
-
turntable
سینی دوّار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] صفحهای برای تغییر جهت لوکوموتیو یا انتقال آن به خطوط مختلف
-
چرخ دوار
لغتنامه دهخدا
چرخ دوار. [ چ َ خ ِ دَوْ وا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء). کنایه از آسمان و فلک . چرخ . چرخ گردنده . چرخ گردان : بدل از مکر و از حسد دورندحاصل دهر و چرخ دوارند. ناصرخسرو.رجوع به چرخ دولابی شود.|| بخت ناپایدار. (ناظم الاطباء). کنایه...
-
اعصار دوار
دیکشنری عربی به فارسی
توفان , هيجان , گردباد , طغيان
-
دوار البحر
دیکشنری عربی به فارسی
دريازده , مبتلا به استفراغ وبهم خوردگي حال در سفر دريا , دريا زدگي , تهوع وبهم خوردگي حال در سفر دريا
-
دوار سر
دیکشنری فارسی به عربی
دوار
-
بخر دوار
واژهنامه آزاد
عاقلانه
-
warping winch, mooring winch
دوّار پالکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دوّاری که در هنگام پالکشی و کشیدن و محکم کردن طنابها از آن استفاده میکنند
-
warping capstan, gypsy capstan, gypsy
دوّار عمودی پالکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دوّاری عمودی که در هنگام پالکشی و کشیدن و محکم کردن طنابها از آن استفاده میکنند