کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوویر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوویر
لغتنامه دهخدا
دوویر. [ دُ ] (اِ) دبیر و نویسنده و منشی . (ناظم الاطباء). دبیر و نویسنده و منشی را گویند و دوویر از آن جهت می گویند که به دو هنر آراسته است : یکی هنر فضل و دیگری هنر خط، چه ، ویر به معنی هنرباشد. (برهان ) (آنندراج ). || استاد و معلم ، مدرس زبان . (ن...
-
جستوجو در متن
-
دویت
لغتنامه دهخدا
دویت . [ دَ ] (ص ، اِ) دوویر. دویر. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دویر شود.
-
دویر
لغتنامه دهخدا
دویر. [ دُ ] (ص ، اِ) نویسنده و شاعر و منشی و دویر از آن گویند که به دو هنر آراسته باشد. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). و رجوع به دوویر و دبیر شود.
-
دبیر
لغتنامه دهخدا
دبیر. [ دَ ] (ص ، اِ) نویسنده . (برهان ) (از جهانگیری ) (صحاح الفرس ) (اوبهی ). منشی . (برهان ) (جهانگیری ). پناغ . (سروری ). بناغ . (دهار). کاتب . (مهذب الاسماء). ادیب . کتّاب . قلم زن . باسواد. که خط دارد. که خواندن و نوشتن تواند. که کتابت تواند. د...