کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دومحیطدوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
extremophil
فریندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] هریک از کهنباکتریهایی که تمایل به زندگی در محیطی خاص با دما و نمک زیاد داشته باشد
-
نوع دوست
لغتنامه دهخدا
نوع دوست . [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) که افراد نوع خود را دوست دارد. نوع پرست .
-
سپاه دوست
لغتنامه دهخدا
سپاه دوست . [ س ِ] (اِخ ) لقب یزدجردبن بهرام گور محب الجیش . لقب یزدگردبن بهرام گور ساسانی . (مفاتیح العلوم خوارزمی ).
-
شوی دوست
لغتنامه دهخدا
شوی دوست . (ص مرکب ) شوهردوست . زن خواهان و شیفته ٔ شوی . عَروب . (دستوراللغة).
-
غریب دوست
لغتنامه دهخدا
غریب دوست . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانج که در 6هزارگزی شمال باختری ترکمان و یک هزارگزی شوسه ٔ تبریز به میانه قرار دارد. محلی کوهستانی است وهوای آن معتدل است و سکنه ٔ آن 830 تن می باشد که شیعه اند و به زبان ترکی س...
-
غریب دوست
لغتنامه دهخدا
غریب دوست . [ غ َ ] (ص مرکب ) آنکه غریبان را دوست دارد. غریب نواز. غریب پرور. غریب پرست : اسدآباد... آبی اندک دارد و همه مردمش غریب دوست باشند. (مجمل التواریخ و القصص ). همدان شهری است که در عراق و خراسان متفق اند که به درستی هوای آن ، شهر نیست و مرد...
-
فاحشه دوست
لغتنامه دهخدا
فاحشه دوست . [ ح ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) مرد زناکار. روسپی باره . (ناظم الاطباء).
-
germanophile
آلماندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که آلمان علاقۀ شدیدی به آلمان دارد
-
siderophile
آهندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی عنصری که بیشتر در فاز فلزی متمرکز است تا در فازهای سیلیکاتی و سولفیدی و احتمالاً بیشتر در هستۀ زمین متمرکز است تا در گوشته و پوستۀ آن
-
lipophilic
چربیدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی آن دسته از مولکولها که در حلاّلهای چربیگون بهسهولت حل میشوند
-
biophile
زیستدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی عناصری که بهطور شاخص در اندامگانها و مواد آلی یافت میشوند
-
chionophile
برفدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که زمستان طولانی با پوشش برف زیاد را تحمل میکند یا به آن نیاز دارد
-
lithophile
سنگدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] عنصری که بیشتر در فاز سیلیکاتی شهابسنگها جمع شود تا در فازهای فلزی یا سولفیدی؛ این گونه عناصر در پوستۀ سیلیکاتی زمین متمرکز میشوند
-
lyophilic, solvent loving
حلاّلدوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی مادهای که میل به حلاّل دارد
-
ابن دوست
لغتنامه دهخدا
ابن دوست . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوسعید عبدالرحمن بن محمد. ادیب و لغوی خراسانی در قرن پنجم هجری . شاگردجوهری صاحب صحاح . و او را کتبی در نحو و لغت هست .