کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دومان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دومان
/dumān/
معنی
طوفان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دومان
فرهنگ فارسی معین
[ مغ . دومن ] (اِمر.) طوفان .
-
دومان
لغتنامه دهخدا
دومان . (اِ) مالی بود که از قصابان می گرفتند. (تاریخ حلب ج 3 ص 303).
-
دومان
لغتنامه دهخدا
دومان . (ترکی ، اِ) در لهجه ٔ قزوین هوای مه آلود است . || طوفان . (یادداشت مؤلف ).
-
دومان
لغتنامه دهخدا
دومان . [ دَ وَ ] (ع اِمص ) دوماء. گرد چیزی بر گردیدن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دومان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] dumān طوفان.
-
دومان
واژهنامه آزاد
مالی که به عنوان مالیات از قصابان میگرفتند
-
واژههای مشابه
-
ام دومان
لغتنامه دهخدا
ام دومان . [ اُم ْ م ِ دَ وَ ] (ع اِ مرکب ) تب . (از المرصع).
-
جستوجو در متن
-
دومن
لغتنامه دهخدا
دومن . [ م َ ] (ترکی ، اِ) دومان . طوفان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دومان و طوفان شود.
-
عارم
لغتنامه دهخدا
عارم . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی سلم . بطنی از مرهبة بن دعام از صعب بن دوْمان بن بَکیل از قحطانیه است . (معجم قبائل العرب ج 2 ص 701).
-
دعام
لغتنامه دهخدا
دعام . [ دُ ] (اِخ ) ابن مالک بن معاویةبن صعب بن دومان بن بکیل ، مشهور به دعام اکبر. جدی است جاهلی از قبیله ٔ همدان . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 17 از الاکلیل ).
-
علیانی
لغتنامه دهخدا
علیانی . [ ع َل ْ ] (ص نسبی ) منسوب است به «علیان » که بطنی است از أشجع، و او علیان بن أرجب بن دعام بن مالک بن معاویةبن صعب بن دومان است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر).
-
وابش
لغتنامه دهخدا
وابش . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن دهمة قبیله ای است از همدان . (منتهی الارب ). مؤلف تاج العروس آرد: وابش بن دهمة فی همدان ، و هم بنووابش بن دهمةبن سالم بن ربیعةبن مالک بن صعب بن دومان .
-
ذولغوة
لغتنامه دهخدا
ذولغوة. [ ] (اِخ ) اکبربن زیدبن معاویةبن دومان قاله ابوعل الاثرم . (حاشیه ٔ المرصع). ابوکری بن زیدبن سعیدبن خصیب بن ابی کرزبن زرعةبن ابی لغوة. قاله الکلبی . (المرصع ابن الاثیر). در لغت نامه های دیگر «ذولغوة» دیده نشد.