کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولت پسااستعماری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دولت کندی
لغتنامه دهخدا
دولت کندی . [ دَ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی . آب آن از قنات و چشمه . سکنه ٔ آن 289 تن . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دولت گرای
لغتنامه دهخدا
دولت گرای . [ دَ / دُو ل َ گ ِ ] (نف مرکب ) دولت گرا. مشتاق قدرت و سلطنت و حکمرانی . (ناظم الاطباء). که به دولت گرایش دارد. دولت خواه . دولت پرست . که به حکومت وسلطنت وابستگی و گرایش دارد. (از یادداشت مؤلف ).
-
دولت گرای
لغتنامه دهخدا
دولت گرای . [ دَ ل َ گ ِ ] (اِخ ) دولت گرای خان اول ، ششمین خان از خانان قریم (قرم ) پسر مبارک گرای سلطان است که به سال 958 هَ .ق . از طرف سلطان سلیمان به مقام خانی منصوب شد و 25 سال حکومت کرد و به سال 985 هَ .ق . به مرض طاعون درگذشت . وی طبع شعر داش...
-
دولت گزای
لغتنامه دهخدا
دولت گزای . [ دَ / دُو ل َ گ َ ] (نف مرکب ) تازه به دولت رسیده ای که به مردم آزار و اذیت می رساند. (ناظم الاطباء) : پذیره شو، ارنه سپهر بلندبه دولت گزایان درآرد گزند.نظامی .
-
دولت منزل
لغتنامه دهخدا
دولت منزل . [ دَ / دُو ل َ م َ زِ ] (اِ مرکب ) دولت سرا. دولت خانه . خانه ٔ دولت و سعادت و نعمت . || در زبان محاوره تعبیری به ادب از خانه ٔ کسی . دولت سرا. دولتخانه : دولت منزل کجاست ؟. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دولت سرا و دولت خانه شود.
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج با 450 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهداد شهرستان کرمان با 250 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل در 7هزارگزی باختری سکوهه با 1200 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب . واقع در 24هزارگزی سراب . آب آن از چاه .سکنه ٔ آن 666 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابهر رود بخش ابهر شهرستان زنجان دارای 693 تن سکنه . آب آن از چشمه و زه آب محلی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارزوئیه بخش بافت شهرستان سیرجان . واقع در 126هزارگزی جنوب بافت . با 547 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . واقع در 43هزارگزی باختری ساوجبلاغ . سکنه ٔ آن 258 تن . آب آن از قنات است . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش اسدآباد شهرستان همدان با 190تن سکنه . آب آن از قنات و رودخانه و راه آن در فصل خشکی اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش جعفرآباد شهرستان ساوه . واقع در جنوب باختری جعفرآباد.سکنه ٔ آن 168 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
دولت آباد
لغتنامه دهخدا
دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت با 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).