کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولت دست نشانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
rogue state
دولت سرکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که از وحشتافکنان حمایت میکند و برخلاف قوانین بینالمللی رفتاری خصومتآمیز با کشورهای دیگر دارد
-
fragile state
دولت شکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی ناکارامد و فاسد که با تکیه بر اقتصادی بیمار و غالباً تکمحصولی بر جامعهای با تعلقات سیاسی محلی و قومی و قبیلهای حکومت میکند
-
city state
دولتشهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی سیاسی حاکم بر شهری مستقل که بر مناطق مجاور خود حکمرانی میکند و مرکز حیات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی است
-
de jure government, government de jure
دولت قانونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که براساس ضوابط قانونی شکل گرفته و جامعۀ جهانی آن را به رسمیت شناخته است
-
minimal state
دولت کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی با حداقل تمرکز قدرت و مسئولیت برای ادارۀ امور جامعه
-
client state, client country
دولت متکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که ازلحاظ سیاسی و اقتصادی و نظامی زیردست یا پشتگرم به یک دولت نیرومند باشد
-
weak state
دولت ناتوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که در نتیجۀ کاهش درآمد ملی و گسترش تنشهای قومی و مذهبی دیگر توانایی انجام وظایفش در برابر شهروندان را ندارد و در آستانۀ برخوردهای آشکار قرار گرفته است
-
dependent state
دولت وابسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که در موارد مهم سیاستگذاری مطیع دولت دیگری است
-
صاحب دولت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ یا دُ لَ) [ ازع . ] (ص مر.) 1 - نیکبخت . 2 - توانگر.
-
دولت برانداز
لغتنامه دهخدا
دولت برانداز. [ دَ / دُو ل َ ب َ اَ ] (نف مرکب ) منقرض کننده ٔ دولت و سلطنت . (ناظم الاطباء).
-
دولت برگشته
لغتنامه دهخدا
دولت برگشته . [ دَ / دُو ل َ ب َ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) که بخت و دولت روی ازو برتافته است . برگشته بخت . بدبخت . تیره بخت . (از یادداشت مؤلف ) : آنجا قومی اندنابکار و بی مایه ودم کنده و دولت برگشته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 49).
-
دولت شاه
لغتنامه دهخدا
دولت شاه . [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری بیجار. راه آن مالرو است . و در تابستان از سیدان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دولت قلعه
لغتنامه دهخدا
دولت قلعه . [ دَ ل َ ق َ ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خور خوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 51هزارگزی شمال باختری دیواندره با 190 تن سکنه . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دولت کندی
لغتنامه دهخدا
دولت کندی . [ دَ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی . آب آن از قنات و چشمه . سکنه ٔ آن 289 تن . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دولت گرای
لغتنامه دهخدا
دولت گرای . [ دَ / دُو ل َ گ ِ ] (نف مرکب ) دولت گرا. مشتاق قدرت و سلطنت و حکمرانی . (ناظم الاطباء). که به دولت گرایش دارد. دولت خواه . دولت پرست . که به حکومت وسلطنت وابستگی و گرایش دارد. (از یادداشت مؤلف ).