کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولتمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دولتمند
/do[w]latmand/
معنی
ثروتمند؛ مالدار؛ متمول؛ توانگر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اعیان، پولدار، توانگر، ثروتمند، چیزدار، دارا، دولتیار، غنی، مالدار، متعین، متمکن، متمول، متنعم ≠ بیچیز، فقیر، ندار
دیکشنری
propertied, prosperous
-
جستوجوی دقیق
-
دولتمند
واژگان مترادف و متضاد
اعیان، پولدار، توانگر، ثروتمند، چیزدار، دارا، دولتیار، غنی، مالدار، متعین، متمکن، متمول، متنعم ≠ بیچیز، فقیر، ندار
-
دولتمند
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.)1 - خوشبخت سعادتمند. 2 - توانگر، ثروتمند.
-
دولتمند
لغتنامه دهخدا
دولتمند. [ دَ / دُو ل َ م َ ] (ص مرکب ) بختیار و سعادتمند. (ناظم الاطباء). دولت خدا و دولتی و دولت اندیش . (آنندراج ). بختور. بختیار. سعید. سعادتمند. مقبل .خوشبخت . حظی . بختمند. (یادداشت مؤلف ) : هم حشمت و کبر و هم حشم دارهم دولتمند و هم درم دار. ن...
-
دولتمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] do[w]latmand ثروتمند؛ مالدار؛ متمول؛ توانگر.
-
دولتمند
دیکشنری فارسی به عربی
ثري , غني
-
جستوجو در متن
-
affluent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراوان، دولتمند
-
دوولتمَن
لهجه و گویش بختیاری
dowlat-man دولتمند، ثروتمند.
-
کامکار
واژگان مترادف و متضاد
دولتمند، سعید، سعادتمند، کامدیده، کامیاب، موفق ≠ نامراد
-
بیدولت
واژگان مترادف و متضاد
ادبار، بداقبال، بیاقبال، بیطالع، شوربخت، کمبخت ≠ دولتمند
-
ثري
دیکشنری عربی به فارسی
دارا , توانگر , دولتمند , ثروتمند , چيز دار , غني
-
متأثث
لغتنامه دهخدا
متأثث . [ م ُ ت َ ءَث ْ ث ِ ](ع ص ) دولتمند و مالدار. (آنندراج ). مالدار و توانگر و دولتمند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تأثث شود.
-
متمکن کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دولتمند کردن، متمول کردن ۲. مستقر کردن، جا دادن ۳. توانا ساختن، مقتدر ساختن
-
پولدار
واژگان مترادف و متضاد
۱. توانگر، دولتمند، غنی، متمول ۲. خرپول ≠ بیپول، فقیر
-
نیکبخت
واژگان مترادف و متضاد
بختیار، خوشاقبال، خوشبخت، دولتمند، سعادتمند، نیکاختر ≠ بداختر، بدبخت