کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولتخواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دولتخواه
معنی
( ~. خا) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - طرفدار حکومت . 2 - خیراندیش ، خیرخواه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دولتخواه
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - طرفدار حکومت . 2 - خیراندیش ، خیرخواه .
-
دولتخواه
لغتنامه دهخدا
دولتخواه . [ دَ / دُو ل َ خوا / خا ] (نف مرکب ) خواهنده ٔ دولت . خواهان دولت . || نیکخواه و خیرخواه . (ناظم الاطباء). خواهان دولت و سعادت کسی یا کسانی . دعاگوی دولت کس یا کسان . (یادداشت مؤلف ) : ترا نجوم و فلک لشکر است و لشکرگه ترا ملوک و ملک داعی ...
-
واژههای همآوا
-
دولت خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) do[w]latxāh ۱. خواهان دولت؛ طرفدار دولت.۲. خیرخواه.
-
جستوجو در متن
-
خلازیر
واژهنامه آزاد
خَلازیر؛ منطقه ای است در جنوب-جنوب غربی تهران در ضلع جنوبی جاده ساوه. محلی در جاده ساوه بین روستای دولتخواه و چهاردانگه.
-
شکوه داشتن
لغتنامه دهخدا
شکوه داشتن . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ت َ ] (مص مرکب ) گله داشتن . شکایت داشتن . گله مند بودن . (یادداشت مؤلف ) : گر نظیری شکوه از بی مهریت دارد، مرنج عیب مولا را چو پوشد بنده دولتخواه نیست . نظیری .صائب از ناز و عتاب او ندارم شکوه ای مد احسانی است از اب...
-
دولت پرست
لغتنامه دهخدا
دولت پرست . [ دَ / دُو ل َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) که سلطه و اقتدار را بپرستد. که در جستجوی سعادت و دولت است . دولتخواه : زنده بود طالع دولت پرست بنده ٔ دولت شو هر جا که هست .نظامی .و گرچون مقبلان دولت پرستی طمع را میل درکش بازرستی . نظامی .بدین تخت و ای...
-
عیب پوشیدن
لغتنامه دهخدا
عیب پوشیدن . [ ع َ / ع ِ دَ ] (مص مرکب ) مخفی کردن عیب .نهان کردن نقص و گناه . مقابل عیب جستن : ره من همه زهر نوشیدن است هنر جستن و عیب پوشیدن است . نظامی .ور خدا خواهد که پوشد عیب کس کم زند در عیب معیوبان نفس . مولوی .به پیر میکده گفتم که چیست راه ن...
-
زال بیگ گرجی
لغتنامه دهخدا
زال بیگ گرجی . [ ب ِ گ ِ گ ُ ] (اِخ ) از معتبران طبقه ٔ گرجیه و طرفدار سلطان حیدرمیرزا (فرزند سوم شاه طهماسب ) بود خواهر وی از همسران شاه طهماسب و مادر فرزند هفتم وی ، امام قلی میرزا و او خود حمامی خاص شاه بود. مؤلف تاریخ عالم آرا آرد: زال بیک گرجی ...
-
خواه
لغتنامه دهخدا
خواه . [ خوا / خا ] (نف مرخم ) خواهنده . طالب . آرزومند. (ناظم الاطباء). این کلمه اغلب بصورت ترکیب بکار میرود چون ترکیبات زیر:آبروخواه . آزادی خواه . آشتی خواه . آرزوخواه . انصاف خواه . باج خواه . بارخواه . باژخواه . بدخواه . تاج خواه . ترقی خواه . ت...
-
حافظ ابرو
لغتنامه دهخدا
حافظ ابرو. [ ف ِ ظِ اَ ] (اِخ ) شهاب الدین عبداﷲبن عبدالرشید، معروف به حافظ ابرو.یکی از مورخین نامی دوره ٔ تیموری . از آغاز زندگانی او آگاهی کافی در دست نیست . در نام و نسب او نیز اختلاف است ولی خود او در مقدمه ٔ تاریخ ملوک کرت (نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از وفات پدر به سن چهارده سالگی بتخت سلطنت عث...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدالی سدوزه ای قبل از ایام سلطنت نادرشاه در دارالسلطنه ٔ هرات متوطن و [زمان خان ] رئیس قوم خود بود. در ایام تسلط ...