کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولا شدن ماندن کمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
متحیر شدن
واژگان مترادف و متضاد
حیران شدن، حیرتزده شدن، مبهوت شدن، متعجب شدن، درماندن، فرو ماندن، سرگشتهشدن، حیران ماندن
-
مختفی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پنهانشدن، نهان گشتن، مخفی شدن ۲. مکتوم ماندن، پوشیده ماندن
-
مجسمه شدن
واژگان مترادف و متضاد
بیحرکت ماندن، بیحرکت شدن
-
کمری شدن
لهجه و گویش تهرانی
از کار افتادگی کمر
-
متوقف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستادن، از حرکت باز ماندن، پارک شدن، راکد ماندن ۲. تعطیل شدن ۳. دچار وقفه شدن
-
لق شدن
لغتنامه دهخدا
لق شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جنبان شدن چیزی که استواری آن ضرورت دارد.- لق شدن کمر ؛ خون از زن بیش از عادت دفع شدن و غیره .- لق شدن یا بودن تخم مرغ ؛ به علت کهنگی و دیر ماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی به...
-
سوخت شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ناوصولشدن، ناپرداخته ماندن ۲. از بین رفتن، تباهشدن
-
محروم شدن
واژگان مترادف و متضاد
بینصیب شدن، محروم گشتن، بیبهره ماندن، نامراد شدن ≠ بهرهور شدن
-
منتظر شدن
واژگان مترادف و متضاد
صبر کردن، انتظار کشیدن، منتظر ماندن، چشم به راهبودن
-
مهیا شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمادهشدن، حاضر شدن، کمر بستن ۲. تهیه شدن
-
کمری شدن
لغتنامه دهخدا
کمری شدن . [ ک َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکستن یا سخت آسیب دیدن کمر. به یکی از فقرات پشت عیبی پیدا آمدن از گرانی بار برداشته . آسیبی سخت به کمر رسیدن که سپس راست نتواند ایستاد و باری نتواندبرد. ضعیف و ناتوان و سست شدن از کمر. منحرف شدن مهره های پشت ا...
-
سابقه شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سنتشدن، رسم شدن، عادت شدن ۲. پیشینه شدن، به جا ماندن، اثر به جا گذاشتن
-
مطلع شدن
واژگان مترادف و متضاد
آگاهشدن، بااطلاع شدن، باخبر شدن، مستحضر شدن، اطلاع یافتن ≠ بیخبر ماندن
-
باخبر شدن
واژگان مترادف و متضاد
آگاه شدن، بااطلاع شدن، مستحضر شدن، مطلع شدن، واقفشدن ≠ بیخبر ماندن، غافل شدن
-
منتفی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برطرف شدن، از بین رفتن، از میان رفتن ۲. مسکوت ماندن، رها شدن