کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دولاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دولاغ
/dulāq/
معنی
= چاقچور
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دولاغ
لغتنامه دهخدا
دولاغ . (ترکی ، اِ) جوراب مانندی که همه ٔ پا از انگشتان تا کمر را می پوشاند و چاقچور نیز گویند و بیشتر زنان پوشند. (ناظم الاطباء). چاقچور (از دو + لاغ ، به معنی شاخه ): چادر دولاغ کردن ؛ پوشیدن چادر وچاقچور.(یادداشت مؤلف ). || در آذربایجان پاپیچی را...
-
دولاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] dulāq = چاقچور
-
واژههای همآوا
-
دولاق
لغتنامه دهخدا
دولاق . [ دُ ] (ترکی ، اِ) دولاغ . در ترکیب اصطلاحی «چادردولاق » به معنی چاقچور است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دولاغ شود.
-
جستوجو در متن
-
چاقچور
واژگان مترادف و متضاد
پاخچور، دولاغ، شلوارگشاد زنانه
-
دولاق
لغتنامه دهخدا
دولاق . [ دُ ] (ترکی ، اِ) دولاغ . در ترکیب اصطلاحی «چادردولاق » به معنی چاقچور است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دولاغ شود.
-
چاقچور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چاخچور، چاقشور، چقشور، چاخشور، چخجیر› [منسوخ] čāqčur شلوار گشاد و بلندی که زنان ایرانی در زیر چادر میپوشیدند؛ دولاغ.
-
چاهچور
لغتنامه دهخدا
چاهچور. (اِ مرکب ) دولاغ و چاقشوری که زنان هنگام بیرون رفتن از خانه می پوشند. (ناظم الاطباء). چاقچور.
-
چاقشور
لغتنامه دهخدا
چاقشور. (اِ) چاخچور. چاقچور. دولاغ . (ناظم الاطباء). مبدل چاقچور است . (فرهنگ نظام ). چاقشر. (ناظم الاطباء). قسمی از جوراب که از نوک انگشتان پا تا کمر را میپوشاند. (ناظم الاطباء). چیزی است از عالم موزه که پشمین و سقرلاتی باشد. (آنندراج ).
-
چاقچور
لغتنامه دهخدا
چاقچور. (اِ) چاخچور. چاقشور. دولاغ . شلواری فراخ و دو پاچه بهم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را مستور میداشت و زنان هنگام بیرون رفتن از خانه میپوشیدند. نوعی جامه ٔ زنانه مخصوص پوشانیدن هردو پای از بالای ران تا نوک انگشتان . لباسی است مخصوص پای ...
-
لاغ
لغتنامه دهخدا
لاغ . (اِ) تا. تای . شاخ . شاخه . طاقه : طاقه ٔ ریحان ،لاغی اسپرغم . یک لاغ سبزی ، یک طاقه بقل ، یک برگ از سبزی . یک لاغ تره یا یک لاغ سبزی یا لاغی اسپرغم ؛ هریک ازبنه های سبزی در یکدسته . رمش ، یکدسته اسپرغم . || هریک از گیسوان بافته . دسته ای خرد ا...
-
بافتن
لغتنامه دهخدا
بافتن . [ ت َ ] (مص ) بمعنی نسج عربی است که در پارچه و حصیر و کرباس و غیره استعمال میشود. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). بافندگی . نسج کردن جامه و مانند آن . (آنندراج ). پارچه درست کردن . پود را در تار داخل کردن و آنها را درهم نمودن . (ناظم الاطباء). نَسج ...