کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cultured buttermilk
دوغِ کرۀ کشتشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] دوغِ کرهای که با اضافه کردن مایع لاکتیکی، بهوسیلۀ باکتریهای لاکتیک ترش شده باشد
-
دوغ و دوشاب
لهجه و گویش تهرانی
نیک و بد
-
دوغ و دوشاب
فرهنگ گنجواژه
ضد و نقیض، بد و خوب.
-
واژههای همآوا
-
دوق
لغتنامه دهخدا
دوق . (ع اِ) به معنی شیر بسیار است و شاید معرب دوغ فارسی باشد. (از المعرب جوالیقی ص 155). رجوع به الالفاظ الفارسیة المعربه ادی شیر و دوغ شود.
-
دوق
لغتنامه دهخدا
دوق . [ دَ / دو ] (ع مص ) دواقة. (ناظم الاطباء). گول شدن . (منتهی الارب ). احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر گردیدن اشتران . || ناگوارد شدن فصیل از شیر تا آنکه برگردد از مادر. || چشیدن طعام را. (منتهی الارب ). آزمودن . (تاج المصادر بیهقی ). ||...
-
جستوجو در متن
-
نهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نیره› [قدیمی] nahre ابزاری که با آن دوغ را بزنند تا مسکه از دوغ جدا شود.
-
buttermilk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اب دوغ، ابدوغ، دوغ پس از گرفتن کره
-
boggy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوغ
-
doughmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوغ
-
doughlike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوغ
-
durous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوغ
-
doughier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوغ
-
دو
لهجه و گویش بختیاری
du دوغ.
-
دوغاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوغابه، دوغآب› duqāb آبدوغ؛ آنچه در آن آب بریزند و مثل دوغ سفید و آبکی شود مانند آهک که در آن آب بریزند و بههم بزنند تا شبیه دوغ شود؛ آبآهک.